دیشب با خدا دعوایم شد ... باهم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد رفتم گوشه ای نشستم چند قطره اشک ریختم وخوابم برد صبح که بیدار شدم مادرم گفت . نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می امد...
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید
خواهر شوهرمن خارج از رحمی بود ۱۲هزار بود دکتر شاخ دراورده بود
دیشب با خدا دعوایم شد ... باهم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد رفتم گوشه ای نشستم چند قطره اشک ریختم وخوابم برد صبح که بیدار شدم مادرم گفت . نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می امد...
دیشب با خدا دعوایم شد ... باهم قهر کردیم فکر کردم دیگر مرا دوست ندارد رفتم گوشه ای نشستم چند قطره اشک ریختم وخوابم برد صبح که بیدار شدم مادرم گفت . نمیدانی از دیشب تا صبح چه بارانی می امد...