بچه ها امشب رفتیم خونه مادرشوهرم
اصن انقد بی توجهی کرد ک خدا میدونه😭😭
انگار من سنگم
خواهر شوهرمم اونجا بود
و از صبح بچه اونو نگه داشته
کلا جیک تو میگ خواهرشوهرم بود و هی جلوی من بوسش میکرد
هی میگفت تو هدیه خدایی و ...
از ی طرف خواهر شوهرم دستش سوخت یکم، برگشته میگ داشتم تو دلم بابت داشتنت شکر میکردم فکر کنم چشم خوردی
منم ی گوشه با شوهرم بودم اصن مادرشوهرم انگار ن انگار
هی بغلش میکرد جلوی من و قربون صدقه ش میرفت
هی میگفت وای خسته م بریم بخوابیم
وای دیگ جون ندارم
وای چقد اذیت شدم
همسرمم ناراحت بود بنده خدا میفهمید کارای مادرشو
منم وسطش پاشدم رفتم اماده شم
با ی عالمه بغض
انقد سنگین خدافظی کردیم ک خدا میدونه و ی عالمه بغض واقعا تو گلومه😭😭
واقعا اگر میخواید اینجوری رفتار کنید چرا عروسو دعوت میکنید خونتون؟؟؟
من تازه عروسم این رسمشه؟؟؟
درسته من برم خونه مادرشوهرم منو محل کنن؟؟
خب اصن چرا دعوت میکنید نامردا
اگ خسته اید دعوت نکنید
اگ نمیتونید دعوت نکنید
ان ب عروس حسودیتون میشه دعوت نکنید
ب خدا من آواره نیستم
دو ساعت جلوی آینه داشتم اماده میشدم لباس قشنگ میپوشیدم
این رفتار انصاف نیست 😭
خدا میدونه چقد گریه کردم و دلم شکسته😭