عاقا
من با مادرم رفته بودیم یه فروشگاه لباس بچه واسه یکی از اقوام لباس بخریم
بعد یه آقایی با خانومش اومدن تو فروشگاه خانومش عین ماااااااههه بود خیل یخوشگل بود
چش رنگی بور سفییییییییید
دختر هم داشت 5 یا 6 سالش بود اونم عین ماه
این از وقتی داخل فروشگاه شد اصن چشم از من برنداشت
اصن همه متوجه شده بودن هر چقد میر فتم گوشه و کنار باز ادامه میداد وقتی داشت این کارو میکرد انگار قلبم داشت فشرده میشد انقدر احساس کناه کردم
اومدم خونه کلللللیییی گریه کردم
آرایش هم نداشتم خیلی ساده با مانتو جلو بسته و شال
اصلا جلف هم نبودم
هنوزم یادم میوفته ناراحت میشم که کاش همونجا از فروشگاه میزدم بیرون
نگاه زنش هیچوقت یادمنمیره