سلام
ببخشید طولانیه ولی ممنون میشم بخونین😞
احساس کردم از هیچ سمتی کسی پشتم نیست برا همین گفتم بیام تو نی نی سایت حرف بزنم کسی ک منو نمیشناسه یخرده اروم میشم
خیلی تحت فشارم
الان با بغض مینویسم
جریان جهازمه
الان ۳ ساله نامزدم شوهرم داره خونه میسازه
بابام تو این سه سال حتی ی وسیله برا جهازم نخرید هرچی گفتیمم قبول نکرد حرف حرف خودش بود ک دقیقه اخر بخره
حالا ک عروسیم نزدیکه دیگه مجبوره دست به کار بشه
نمیدونین ک یبار میگفت خودم میخرم تو هیچی حالیت نمیشه در صورتی که خودش اصلا اطلاعات نداره
بخدا انقد کم توقعم و چیزای کم میخوام ک دلم برا خودم میسوزه
همین چیزای کمیو ک میخوام دارن جون به لبم میکنن تا بخرن
مامانم ک کلا خودشو کشیده کنار ک به من ربطی نداره
بابامم ک بیخیال عالم...یعنی فقط خدا میدونه منه جوون چقددد تحت فشارم
که دیگه به نی نی سایت و دردودل رو اوردم
تمام استرسا برا منه
من باید استرس بکشم که پول از کجا بیاره پول داره یا نه
مثلا میگه میرم از فلان روستا میخرم در صورتی ک جنساشون همه بنجله
هرچی میگم خب بیا از فلان فروشگاه ک معتبرم هست بخر گوشش بدهکار نیس
از طرفیم میترسم حرفی بزنم بگه کلا نمیخرم
والا اصلا ازش بعید نیس