یکی از دوستای شوهرم ازم خواست با دوست خودم اشناشون کنم
از زمانی که باهم دوست شدن همش دارن منو ناراحت میکنن
شوهرم هم میدونه تقصیر از دوستشو نامزدشه
اومدم باهاش درد و دل دارم میکنم میگه ولشون کن
میگم من دیگه نمیخوام باهاشون رفت و امد کنم میگه حالا داستان داریم ما
گفتم تو چرا ناراحتی حالا نمیشه باهات درد و دل کرد؟ میگه اکه این درد ودله نه برو با مامانت دردو دل کن به من نگو