می دانی؟! یک وقت هایی باید روی یک تکه کاغذ بنویسی تعطیل است، و بچسبانی پشت شیشه افکارت. باید به خودت استراحت بدهی، دراز بکشی، دست هایت را زیر سرت بگذاری، به آسمان خیره شوی :) و بی خیال سوت بزنی. در دلت بخندی به تمام افکاری که پشت شیشه ذهنت صف کشیده اند،آن وقت با خودت بگویی بگذار منتظر بمانند....
دیروز جاریمو بعد مدت ها دیدم انقدر لاغر شده بود از خواهر شوهرم پرسیدم چطور انقدر لاغر شده، بهم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم گرفته، من که از کافه بازار دانلود کردم و شروع کردم لینکشو میزارم شمام شروع کنید تا الان که راضی بودم.
نشست وسط پارک گریه کرد عین بچه ها😕😕وسط هق هقش گفت بخدا دوست دارم من فق بلد نیستم چجوری رفتار کنم اولیشی تو اخه بم یاد بده 😑😂😄
میشه واسه قبول شدنم تو کنکور ی صلوات مهمونم کنین خیلی نیاز دارم ک قبول بشم امسال🙁🧡یه روز یکی بهم گفت عشق یعنی وقتی دستشو برید توبیشتر دردت بگیره...همینقدرساده همینقدرعمیق...🌺☘️
صبح امروز کسی گفت به من. تو چقدر تنهایی،گفتمتش در پاسخ تو چقدر حساسی،تن من گر تنهاست دلمن با دلهاست دوستانی دارم ببهتراز برگ درخت یاد شان در دل من قلبشان منزل من صافی آب مرا یاد تو انداخت رفیق. عشق از این بیشتر؟ که تو لبخند بزنی و من برای چال گونه ات بمیرمتو چشمات می خوام غرق شم روز و شب هواتو تنفس کنم زنده شم به حدی اسیرم کنی تو چشات با تو از زمین و زمان کنده شم نباشی بپوسم تو حجم خودم تو تنهاییام بی تو نابود شم حصاری بکش از خودت دور من می خوام به تو یک عمر محدود شم