پسر یکی از آشناهامون هفت هشت سالی میشه ازدواج کرده یه چند وقتی میشه که با خانومش درگیره و کارشون داره به جدایی میکشه امروز مادر پسره زنگ زده به مامانم گفته رفتم خونه ی پسرم و گشتم کلی دعا و جادو و جمبل از گوشه کنار خونه پیدا کردم که همش کار عروسمه میگه پسرم گفته تو تموم این سالها همیشه گیج و منگ بودم و مثل یه اسیر تو دست زنم بودم و همیشه حرف حرف زنم بوده 😳
ولی نمیدونم چرا نمیتونم باور کنم این چیزا رو احساس میکنم همش توهمه مامانم میگه نه واقعیت داره شما چی میگید؟