ما تو یه ساختمون دو طبقه زندگی میکردیم...ما صاحب هونه بودیم مثلا پایینی مستاجر...خونه مال پدرشوهرم بود..اقا یه همسایه جدید اومد ب ا ما..زن و مرد و یه بچه...مرده هم پولیس بود ازین لباس شخصی ها...بی سیم و اینا داشت همیشه....بعد من میدیدم هروقت کفشامونو میذاریم پشت در میریم میاین کفش ها جفته...بعد یه مدت کدام مزاحم تلفنی داشتیم ..با خط خاس مختلف.زنگ میزد هیچی نمیگفت..اونم فقط وقتایی مه شوهرت نبود..من خیلی میترسیدم اولا....چون مثلا چندروز نبودیم بعد که میومدیم شوهرم منو میذاشت میرفت سرکار..شش صب بود مثلا...تا اون از در میرفت این زنگ میزد هیچی نمیگفت....منم خیلی میترسیدم چون نمیدونستم کیه...بعد کم کم دوزاریم افتاد از رفتاراش...