رو عمار تفتی هم کراش داشتم بعد تو زهنم ازن دوتا از هم دیگه منو میدوزدییدن سرم دعوا داشتن بهم دیگه تهدید میکردن میگفتن آرام برای منه، بعد اون موقع پول کثیف هم میدادش من عاشق علی رام نوارایی شدم اونم منو از دست این دوتا در اوردش بردش دبی با قاچاق چیاش و به خوبی خوشی زندگی کردیم 🥰
تورو خدا فکر نکنی ها اسکولی چیزی نه به خدا گوشی چیزی نبود اون دوران مجبور بودیم یه جور وقت بگزرونیم دیگه بعدش ۱۳سالم بود فقط 😂