من و شوهرم عاشق معشوق بودیم وقتی اومد خواستگاری هیچی نداشت باباش هم گفت به من چه
این بود که روز عقد من به آرایشگر نگفتم مراسم خودمه، گفتم مراسم داداشمه که کمتر پول بدیم(خااااااااااااااک تو سرم واقعا)
اولا انقد فس فس کرد که یک ساعت دیر رسیدم به محضر ، دوما افتضاااااااااح درست کرد من و
خب معلومه ۶۰ هزار تومن برای آرایش و شینیون چه افتضاحی میشه دیگه😢
بعدش هم همه فهمیدن اینکار و کردیم و کلی مسخرمون کردن اولیش هم مادرشوهر بی شعورم
ولی تجربه شد عروسی لاقل آرایشگاه گرون رفتم
اسی واقعا نمیدونن چرا یکیو دوس نداری یکی دیگرو تو زندگیت وارد میکنی مگ اون بچه میدونه ک چه چیزایی سرش میاد اینجور ک تو همسرت رفتار میکنی اوت طفل اینده ای نداره
اگ شوهرت همه جوره خوبه و هواتو داره با زندگی خودتو اون بچه این کارو نکن
بعدم شوهرت اگ از دوس داشتن تو مطمعن نبود نباید تن به این ازدواج میداد
خدا عاقبتتو بخیر کنه دلم برا اون بچه میسوزه😔 خیلی میسوزه
من برای عروسیم ۵ صبح رفتم آرایشگاه،تازه شب قبلش هم تا ۱۲ آرایشگاه بودم که ویو و لخت موهامو انجام بده و همین طور روزهای قبلش برای رنگ و هایلایت مو....،بعد ما چون عروسیمون جمعه بود میوه های تالار رو پنجشنبه از میدون گرفتیم اوردیم گذاشتیم خونه(چون جمعه بسته هست)،بعد به خاطر ابنکه میوه ها سالم باشن کولرگازی رو گذاشتیم رو ۱۷،با کولر آبی رو دور تند...یعنی تا صبح لرزیدیم از سرما ها
عزیزم خوشبخت باشی.
من پدرشوهرم نگذاشت مراسم عروسی بگیریم.چون شوهرم دختر عمه اش را نگرفت.پدرشوهرم روانیمون کرد
خدا ازش نگذره.حلالش نمیکنم
معلومه که اصلا ذوقی برای عروسیت نداشتی
