منم میخواستم با ی نفر باشم نشد نمیدونم اون نخواست ، من نخواستم یا خدا نخواست
ماجرا هم خلاصش اینه :
تو گروه های دانشگاه با هم اشنا شدیم اون فرا تر از ی دوست ی هم کلاسی با من صحبت میکرد و کلمات خاصی استفاده میکرد
ی روز من گفتم همش من دارم پیام میدم و شروع میکنم بزار هیچی نگم تا بببنم اون کی یادش میفته ک شد دو هفته و من همچنان منتظر
خلاصه دیدم اینستا استوری کرده ک داره میره مسافرت از استوری هاش فهمیدم المانه ینی ریپ زدم استوریشو
نمیدونم چرا !!! و دلیل اینکه اینجوری شد چی بود !!
ولی گاهی بخاطر درس و دانشگاه ب هم پیام میدیم ن بیشتر
خلاصه این حس انتظار ادمو دیونه میکنه