عزیزم کاملا میفهممت
بعضی اتفاقات تو زندگی آدم میفته که به آدم یه چیزایی یاد بده
الان احساس میکنی به اندازه خوب بودنت پاداش نگرفتی، حقت بیشتر از اینا بود، انتخاب اشتباهی کردی ، یا شاید حتی در اینده فکر انتقام بیفتی اما پشیمون شی ،
ببین نمیدونم چی بگم که به کارت بیاد اما اینو بدون که درکت میکنم. نمیدونم چه جور شخصیتی با چه جور روحیات و عقایدی هستی
اما منم یه روزی حسی شبیه تو رو تجربه کردم اما الان من به خدا نزدیکتر شدم. جوری زندگی میکنم که شوهرم اگه از دستم داد اون ببازه نه من. من حسی شبیه شما رو قبلا تجربه کردم . البته کمی متفاوت ... این حس منو به خدا نزدیک تر کرد
این حس باعث شد دنیا اهمیتشو واسم از دست بده و واسم زشت و غم انگیز به نظر بیاد.عدالت خدا واسم زیر سوال رفت و خیلی چیزا
و دنبال چیزای بزرگتری رفتم. چیزایی که منو ازاین دنیا جدا کنه... به مخدر و الکل فکر کردم ، به اینکه خودم به شوهرم خیانت کنم فکر کردم، به بی خبر گذاشتن و ۴۰ روز رفتن به یه جایی که کسی پیدام نکنه فکر کردم، به ارتباط با اجنه فکر کردم، یه مدت واسه فرار از مشکلاتم به یه گناهی رو اورده بودم و... اما تهش به این رسیدم هیچ راهی مطمئن تر از اینکه خودمو غرق معنویات کنم پیدا نکردم
من هنوزم اونجوری که میخوام غرق نشدم
اما این راه اون چیزی که میخواستمو بهم داد.دور شدن و کنده شدن از مشکلاتم، بهتر شدن روحیه م، و حتی بهتر شدن رابطم...
بازم میگم من نمیدونم شما چجور ادم و با چه روحیات و عقایدی هستی.اما خواستم بگم منم یه روزی حسی شبیه تو رو داشتم و این نتجه ش شد واسه من
حتما مشاور برو
و ببین زندگی میخواد از این مشکل چه درسی به تو بده؟
من روزایی که حالم بد بود رفتم راجع به فلسفه رنج کشیدن انسان خوندم. اینکه چرا اصلا ادم باید تو این دنیا رنج بکشه. وقتی خوندم خیلی اروم شدم. جوری که الان تو هر شرایط بدی روحیمو نمیبازم چون معتقدم رنج برای من خوبه حتی اگه مدتی غمگینم کنه اما از پا درم نمیاره
برات حال خوب میخوام از خدا
مطمئن باش حالت خوب میشه قوی باش وقتی یه مشکلی تو زندگی ادم پیش میاد خدا هم صبرشو میده ، هم راهشو... زمان میبره ولی درست میشه اصلا نترس