بابام ده ساله مرده مامانم تنها زندگی میکنه یه مقدار خیلی کم ارث برامون بابام گذاشته که بزور خرج مامانمو میده محصول کشاورزیه شوهرم شاغله هرشب یه دعوا راه میندازه کلی فحش به بابام میده کلی داداشامو نفرین میکنه کلی مامانمو نفرین مبکنه میگه داداشات دارن حق بچه هامو میخورن بقران من در جریانم هیچی وجود نداره که اضافی باشه فقط بزور کفاف مامانمو بکنه تازه داداشام از جیبشون میذارن برامامانم دیگه خسته شدم از نفرینو تهمت با اینکه هیچی هیچی ندارم و میخواستم برا پیریم همون یکم سهم ارثمو نگه دارم الان میخوام بفروشم ازش بدم میاد اما از طلاق با دو تا دخترمیترسم واهمه دارم میترسم از غصه دق کنم دخترام تنها بشن میگه تو دختر زایی من هنوز پسرمو ندیدم میخام زن بگیرم مثلا مذهبی هم هست