یعنی تا گفت شاخ در آوردم گفتم :مامان بابا که زندس
بعدش گف :نه همش سرکار بود
یکم فک کردم دوباره تعجب کردم گفتم: خودتم سرکار بودی که
گف :نه من چن ساعت بیشتر سرکار نبودم
دوباره گفتم:بابا که اختلاف کاریش فقط با تو 1 ساعته
یهو گفتم اصن من که همیشه مهد بودم خودت وقتی کارت تموم میشد میومدی دنبالم
یهو دوباره گف: سه سال شیرمو بهت دادم
یکم کرمم گرف دوباره گفتم :خودت گفتی شیر نداشتم ی سال فقط بت شیرمو دادم
یهوگف:میفهمی قیمت شیر خشک چقدر بود
گفتم:اون موقعه ها که همچی خیلی ارزون بود
یهو جیغ زد گف :برو درستو بخون دانشگاه قبول شی پشت کنکور بمونی راه برگشتی نیس بدو دو ساعته داری با من کل میندازیو...