برا من تمومی نداره مثلا مامان بزرگم خونشون کاه گلی بود من خیلی اونجا رو دوس داشتم هر وخ بارون میومد یه بوی خیلی خوبی میو مد از اونجا یادمه یه روز وقتی بارون میومد اونجا بودم یه جوری مست بوی خاک بارون خورده بودم که نگو خم شدم یکم خاک برداشتم خوردم😐✋
حیاط خونمون خیلی گربه میومد منم دوس داشتم ولی ته دلم چون حرفامو گوش نمیدادن ازشون لجم میگرف😑یادمه یه بار یکی از گربه ها رو برداشتم تاب دادم یه جوری پرتش کردم که رفت حیاط همسایه😐🤭یا روی یکیشون آب جوش ریختم بیچاره یجوری میوووو کنان از جاش پریدا رفت و دیگه هیچ وقت تو حیاطمون پیداش نشد😫✋
یه بارم تو مدرسه دوران راهنمایی بود فک کنم معلممون داش درس میپرسید منم چیزی نخونده بودمو حتما باید صدام میکرد ازش اجازه گرفتم زدم بیرون رفتم دسشویی یه اسکاج بود برداشتم با اون کلمو خط خطی کردم😐😂و خودمو زدم به بی حالی رفتم تو کلاس خانومه منو تو اون وضع دید گف چط شده چرا پیشونیت قرمزه؟منم گفتم خانوم پام لیز خورد افتادم زمین سرم خورد کاسه توالت نشکسته باشه خوبه همونجا زنگ زدن مامانم اینا اومدن بردنم😑😑ولی ارزششو نداش چون الانم جای اسکاجه مونده رو کلم😂
بالایی ها برای فک کنم ۸ یا ۹ سالگی باشه