دوستم میگه دیشب تا صبح خوب بود همش قربون صدقه ام میرفت اما صبح بهش گفتم چرا چوب لباسی وصل نمیکنی خونه بهم ریختس یسال ساله نصب نکردی با اعصبانیت گفت وظیفته جمع کنی دوستم گفته وظیفه ای ندارم بحثشون شده شوهره مرتب میزدش میگفت میکشمشت بعد چاقو آورده گذاشته زیر گلو دوستم دوستم هم اعصبانی بود خب بکش اونم با چاقو خش انداخته زیر گلوش میگه هروقت دعواتمون میشه چاقو میاره و فشار میده روی پام یا بدنم ولی تا حالا زخمی نکرده بود الآنم شوهرش میگه اگه میخوای بلیط میگیرم برو خونه مادرت اونم گفته بگیر وقراره شب بره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وااااای چرا آخه؟خب وقتی می بینه مردش اینقدر زود عصبانی میشه چرا حاضر جواب میکنه؟وقتی شوهرش میگه وظیف ...
تو عصبانیت تین حرفا کجاس خواهر ولی حاضر جوابی کار دست آدم میده
بحَقّ الحُسَین اللهُمَّ عَجِّل لِوَلِیِّكَ الفَرَج 🖤🖤🖤🖤 دیدید چگونه داعش صفتان کفتار چگونه آرمان را دریدند الهی بمیرم برای مادرت بی پسر شد بمیرم برای آرتین بی مادر شد بمیرم برای مظلومیت امام زمانم