شوهرم تو کشتیرانیه ، همیشه میره ماموریت ، سفر، سه چهار ماه ، بعد ده بیست روز میاد مرخصی، رابطش خیلی سرده ، رابطه ی زناشویی هم که سالی یه بار هم نداریم، اینحا فکر کنم تقریبا همه منو شناختن، هر از گاهی میدنش قسمت اداری تو یکی از شهرا ، هر موقع گفتم ماهم بیایم پیشت هزار تا بهانه آورده ، اینبار ولی هر طور بود اومدم باهاش، جالبه وقتی میایم پیشش هر روز رابطه میخواد! همشم توهین میکنه ! به من میگه چاق و بدریخت ، میگه کسی به تو نگاهم نمیکنه ، منم فقط میخوام خودمو تخلیه کنم و چاره ای ندارم ! با بچه بدرفتاری میکنه ، بچه میره سمتش کتکش میزنه ، فحش میده ، همش میگه این بچه واسم بچه نمیشه ، تربیتش ناقصه ، منم بخاطر اینکه دخترم نره سمتش هی بهش تذکر میدم ، ولی میبینی بچس، هفت سالشه، حوصلس سر میره ، میره سمت پدرش، اونم سیلیش میزنه ، دعوا و فحشش میده ! منم ناراحت میشم ، بعضا بخاطر همین حرف گوش نکردنش خودمم میزنمش، از طرفی اینجا همش خونه ایم ، چون شوهرم سره کاره ، میاد خونه میگیره میخوابه یا گوشی و تلویزیون ، نه جایی میریم، نه کسی میاد، دخترم تو خونه افسرده شده ! من از تنهاییامون تو تهران فرار میکنم، چون خانوادم هم درست و حسابی نیستن ، جایی نیست بریم و بیاییم ، میخوام پیش شوهرم باشیم ، ولی میبینم نمیشه ، جور در نمیاد ، میخوام برگردم تهران ، باز اونجا دخترم بهش خوش میگذره ، منم اعصابم آرومتره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
فرزند خوبم😇 امروز برایت اینگونه دعا کردم!خدایا!بجز خودت به دیگری واگذارش نکن!تویی پروردگار او!پس قرار ده بی نیازی در نفسش،یقین در دلش،اخلاص در کردارش.روشنی در دیده اش💫،بصیرت در قلبش💖،وروزی در زندگیش !امین❤