یه پسرس روش کراش دارم به خدا باهاش تله پاتی دارم قبلا همسایمون بودن الان دیگه نیستن اون موقع ها که خونشون اینجا بود یه وقتایی یه حسی بهم میگفت برو دم پنجره میرفتم میدیدم اونم اومد بیرون یا هزار تا مورد شبیه این ولی اون موقع ها فکر میکردم چون همسایه ایم این چیزا طبیعین و هم خودمو قانع میکردم با اینکه خودمم میدونستم دارم خودمو گول میزنم ولی امروز بعد چند ماه که ندیدمش یعنی خیلی وقته رفتن اومدم آشپزخونه افطار حاظر کنم چشمم افتاد به پنجره دوباره انگار یه حسی گفت برو دم پنجره خدا شاهده پرده رو زدم کنار دیدم با ماشین رد شد فکر کننننن😬😬😬😬😬کسی میدونی علت اینا چیه؟؟خیلی برام عجیبه حالا شاید شما بگین دارم تلقین میکنم به خودم ولی واقعا انقدر از این اتفاقای عجیب افتاده که نگو