یادم میوفته دلم میخواد خودکشی کنم😂😂😂
وقتی که ۱۰ یا ۱۱ سالم بود رفته بودیم خونه خالم،
نزدیکای اذان ظهر بود من توی اتاق میخواستم بخوابم.
خاله من هم اومده بود همون اتاقی که من خوابیده بودم،میخواست نماز بخونه بنده خدا.
من متوجه اومدن خاله ام نشدم و فکر کردم تنها هستم،
یه نزدیک ۱۰ بار پشت سر هم،ببخشید(باد معده) ول دادم اونم صدا دار😂
همینجور این روند ادامه پیدا کرد که دیدم خاله ام هی میگه الله اکبر الله اکبر،
۴ رکعتو که خوند سریع پا شد و پنجره رو باز گذاشت😂
منم دیگه از خجالت خودمو به خواب زدم و خوابم برد.