هر چقدر من گفتم نه ول کن اونا به حرفت گوش نمیدن ولی رفت بهشون گفت چرا با زن من حرف نمیزنید و ازش متنفرید اونام انکار کردن که ما حرف میزنیمو اون بهون سلام نمیده زنت بهمون احترام نمیزاره شوهرمم گفت دیگه باید بگذره هرچی بوده باید اشتی کنید بعد منم شروع کردم به حرف زدن که هر دفعه میام محلم نمیدید تا من یه جا باشم پیشم نمیاید معلومه که ازم متنفرید بعد اونا از خودشون طرفداری کردن منم ازخودم ولی چقد خوب انکار کردن که مشکلی باهام ندارن و یکیشون چقد قسم دروغ خورد ولی خودم واقعیتو گفتم گفتم شما بهم محل نمیدید منم سرد برخورد میکنم باهاتون اگه احترام بذارید احترام میذارم بهتون.بعد اومدم بیرون پشت در گوش وای سادم که مادرشوهرم میگفت بهم این عقلش کمه باید شما خوب باشین باهاش بعد شوهرم گفت نه نه اصلا کم عقل نیست خیلیم عاقله باید اینام باعاش خوب باشن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
الان با وجود حرفایی که زدن فهمیدی که اینا یه مشت چاخان گو خاله زنکن تو تنها کاری که میتونی بکنی و به صلاحه اینه که سیاست داشته باشیو شاخکاتو کار بندازی تو روشون باهاشون خوب باش حتی شده الکی
الان با وجود حرفایی که زدن فهمیدی که اینا یه مشت چاخان گو خاله زنکن تو تنها کاری که میتونی بکنی و به ...
به نظرم وقتی تو روشون خوب باشی و تو دلت یا وقتای دیگه یه جور دیگه باشی یاهاشون فیلم بازی کردنه نه سیاست چون بلد نیستم.یکیشون که اینجوری میکنه جلو جمع با گرمی برخورد میکنه تو خلوت محلم نمیده ولی من نمیتونم اینجوری باشم