من خانواده شوهرم و شوهرم ب شدت پسر دوست بودن و جاریم دو تا پسر داشت وقتی حامله شدم دلم میخواست منم بچه م پسرشه حساس شده بودم خب چون همش اینا پسر پسر میکردن و منم ناخودآگاه حساس شده بودم فک میکردم اگه پسر نشه هیچکس بجه مو دوس نداره یا ب خودم همش سرکوفت میزنن
وقتی رفتم سونو فهمیدم دختره دس خودم نبود گریم گرفت من خودم برام مهم نبود اما دلم نمیخواست کسی بچه مو دوس نداشته باشه یا بخوان حرفی بزنن ناراحت شم
الان بچه م دنیا اومده
میخوام بگم حاضرم جونمم براش بدم ی درصدم آرزو ندارم ک کاش پسر بود از وقتی اومده جونم شده
میخوام ب همه اونایی ک تو شرایط من هستن و از جنسیت بچه شون حالا ب هر دلیلی راضی نیستن بگم اصن وقتی ب دنیا میاد همه این چیزا فراموش میشه حتی از خودتون بدتون میاد ک چرا این کارارو کردین
نگران نباشین ازین بابت بچه با هرجنسیتی میشه جون و عمرتون من الان نفسم ب نفسش بنده
حتی خانواده شوهرم الان عاشقشن