شوهرم خونه نیس اومدم خونه مادرشوهرم که اونم بهش خبر دادن عمش لحظات اخرشه گذاشت رفت من موندمو و برادرشوهری که کرم داره خیلی اذیتم کرد ب هر بهونه ی نزدیکم شد اشکم دراومده هر چی از دهنم دراومد بهش گفتم اومدم تو اتاق درو قفل کردم ب شوهرم هر چقد زنگ میزنم انتن نمیده تو جادست حالم خیلی بده دخترا این کثافطم پشت دره هی الکی معذرت میخاد میگ درو باز کنم بخدا خسته شدم شوهرمم همیشه پشت خانوادشه میدونه داداشش کرم داره هیچی نمیگه باز منو بزور میاره اینجا
قلبم داره میاد تو دهنم حس میکنم بی پناه ترینم اشکام بند نمیشن خدایا خستم دیگ تمومش کن
لعنت ب این دنیا لعنت ب بی پناهی ب بی کسی ب تنهایی