به فکر رضایت خونوادشه چجوری رفتار کنم ؟؟
دارم عصبی میشم واقعن عصابم خرده مهریه ام اونا تعیین کردن محضرم اونا ساعت محضر اونا حالا مادرش گفته عروسی میخاین یا نه شوهرم گفت نمیدونم واقعن نمیدونم باهاش چیکار کنم
همش و همش رضایت خانوادش اوتم فقط ب خاطر اینک یه خونه میخان بدن به ما بشینیم بهش میگم سر مهریه هیچی نگفتی میگ میگفتم لج میکردن واقعن خسته شدم دیگ تا گلایه و شکایتم کنم میگه اگه میدونستم اینطوری باهات ازدواج نمیکردم واقعن حالم حیلی بده
حالا مگه ازدواج كرديد؟
اینو تو باید بهش میگفتییی
چقد پروعه
تقصیر خودته!
یعنی چی مهریه رو اونا تعیین کردن؟
وقتی از همون اول زیر بار زور میرید همین میشه.
الانم سعی کن هر جور شده چیزی که به مصلحته رو به کُرسی بشونی!
فوراً کوتاه نیا به نفع یکی دیگه!
ای بابا
با دعوا ودلخوری چیزی حل نمیشع سعی کن حرف بزنی باهاش منطقی
بادمپایی فیبری باید برخورد کنی
کمتر بش رو ووو بده
همه دنبال..... خونوادشوننن.
چیز عجیبی نیست اما خیلی وقتا ما ڕوو میدیم
دقیقن‌همین حرف اخر ک گفته دارم حرص میخورم خیلی پروعه تو دوستی یه طور دگ برنامه ریزس کرد بودیم خانواده اش ریدن تو همه چی من راج ب مهریه و رسم و رسوم مهر انداختنشون پرسید بودم ولی قشنگ ریدن توش قرار بوو حق طلاق بده بهم شوهرم ک اونم با اون بحث سر مهریه خودمم دگ جرات نکردم حرفش بزنم فقط بعدن دید خیلی ناراحتم گفت بزار کارامون تموم شه میریم محضر میدم بهت منظورش این بود ک خونخ بهمون بدن و اینا
تو بگو من عروسی میخوام
گلم با زبون خوش نظرتو بگو اما اگه نشد
ناراحت نشو مجبور نیستی ازدواج کنی با کسی که همون اولش عذابت بده
دوران نامزدی دوران شیرین زندگیه زناشویی، ببخشید میگم بعدش تازه گنده بعضی چیزا بالا میاد
حالا اگه بخواد اونم شیرین نباشه، بعدشو خدا میدونه چه گندآبی بالا بیاد
خشکلم ببخشید اگه بد لفظ گفتم خوشبخت باشید🌹🌹🌹🌹
میفهمم عزیزم حالتو، خدا به داد اینجور مردها برسه در آینده میخوان چیکار کنن مرد اگه مرد باشه همه ی کارایی که به خودش مربوط میشه رو خودش انجام میده نه که گیج باشه
بهش بگو خونه وظیفه اته که بخری
باید از قبل داشته باشی
بعدشم تو که نداری منم دارم با این شرایطط باهات میسازم عوض معذرت خواهی و قدر دانیته ؟!
اگه میخای بری هم برو هنوز دیر نشده.
مهریه هم بحثش از خونه جداست
اگه میخای مهریه رو ماددت تعیین کنه خب برو با همونم ازدواج کن
ما با هم طولانی دوست بودیم ولی سر همون بحث مهریه چون بابامم با حرف باباش موافق بود ب مهریه کم و فقط خودم ناراضی بودم شدم ادم بده و پول پرست پرشم کردن این وسط دوستاش و بقیه قشنگ میفهمیدم از حرف زدنش خوب هرکس یه ملاک و معیاری داره من مهریه اندازه عرف برام مهم بود تو کتم مهریه ۱۴ تا نمیرفت انقدم روحم بزرگ نبود ک ب مهر کم راضی باشم
