2737
2739
من ازدواج نکردم اما بخدا منم یکسال نیم یا یک آدم مریض روانی معتاد دوست بودم و متاسفانه بخاطر سابقه خ ...

درسته عزیزم

راستش منم اوایل سرزنش می شدم ولی خیلی خودمو قوی کردم و جواب سرزنش هایی که فامیل و اطرافیان می کردن وایسادم

تو خداروشکر کن ازدواج نکردی

این که دیگه سرزنش نداره

من با یه روانی ۴ سال زندگی کردم

جبران نمیشه دنیا رو هم بهمون بدن، نمیتونه اون روزا و شبایی که  غم و غصه قلبمونو فشار میداد و ر ...

سودا جان میفهممت

منم اولین بار عشق رو با اون یارو تجربه کردم دوسش داشتم و برا حفظ زندگیم اون کاری که نکردم نبود!

اما دیگه فکر کردن به این چیزا جز عذاب چیزی رو درست نمی کنه

اول از همه بپذیر

همه ی دردها و تلخی ها رو

بعد تو باید قوی بیرون اومده باشی پس به دستاوردهاتم فکر کن

اصلا بنویس

خشمتو بنویس نذار کینه بشه روی قلب قشنگت

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

سودا جان میفهممت منم اولین بار عشق رو با اون یارو تجربه کردم دوسش داشتم و برا حفظ زندگیم اون کاری ک ...

میدونم ک درکم میکنی 

چون منم کتک خوردم، مثل شوهر شما دهن بینی و بچه ننگی و عدم استقلال و دخالت  شدید خونوادش و بیکار بیعاریش و آخراشم که اعتیاد رفیق بازی

 یعنی فقط اینا الان یادم اوند وگرنه جهنمی درست کرده بود برام که هرچی بگم کم گفتم

دیشبم از اون شبا بود دپرس بودم وگرنه خیلی سرد و سنگ شدم 

یا هنوز باور نکردم یا انقد قبلاتو اون زندگی مصیبت کشیدم که الان سر شدم

نمیدونم یجوریم رو هوام،کاش غریبه بود تموم میشد ازینکه اخبارش خواه ناخواه بهم میرسه ناراحتم

2728

سلام طناز عزیزم خوبی؟

نماز و روزت قبول باشه

دیدم یکی از پیام هام تو تاپیک بانو آرتمیس رو لایک کردی یادت افتادم😍 خیلی خیلی ازت چیزای خوبی یاد گرفتم و خوشحالم به واسطه بانو با شما هم آشنا شدم راستش یک جریاناتی تو زندگیم بوجود اومده که مبخواستم با شما مشورت کنم اگر افتخار بدی🌷 نظرت رو خیلی قبول دارم

به جای خوندن تاپیک های بی محتوای نینی سایت تاپیک "من خودم را دوست دارم" از بانو آرتمیس رو حتما بخونین.   ..                                                                                 اگر تنبلی تخمدان دارید این پیج رو در اینستاگرام ببینید: niloufarpcossupport                                                 همچنین این تاپیک رو از کاربر funlife:                             بچه های تنبلی تخمدان بیاین تاپیک رو پربازدید کنین

از اول اول شروع من تو یک خانواده مذهبی و طبقه بالا از نظر اقتصادی و اجتماعی بزرگ شدم و همیشه تو رفاه بودم از سن کم خاستگار داشتم تا اینکه ۱۹ سالگی جواب مثبت دادم البته بیشتر جواب خانوادم بود من واقعا به ازدواج فکر نمیکردم دانشگاه دولتی رشته مورد علاقم داشتم درس میخوندم . خانواده همسرم تحصیل کرده ان و مشاغل بالایی دارن همسرمم اون موقع خبرنگار بود. ما تو خاستگاری صحبتی از مسائل مادی نکردیم. استدلال خانوادم این بود هرکی میاد از سر و وضع خونه خودش  

متوجه میشه چجوری هستیم

لازم نیست بگیم چون کسر شانه خلاصه از همون اوایل یک چیزهایی مشخص میشد کادو ها خیلی معمولی خرید حلقه معمولی...سرویس که انتخاب کردیم رو نتونستن بخرن و راضی شدیم که همه ش اصل نباشه سر مسئله مراسم هم پیشنهاد دادن نامزدی و عروسی رو یکی بگیریم و وقتی خواستیم بریم خونمون یه مهمونی بگیریم من خیلی مخالفت کردم ولی اخر شد...

سرتون رو درد نیارم مشکل اصلی ما شد خونه

پدر همسرم یک خونه خیلی معمولی و کوچیک تو محله پایین تقریبا گرفته بود و ما همه شوک شدیم...مادرم گفت نه دخترم نمیاد اونجا یه خونه خوب براش بگیرین.

بعد یک سال که تو عقد بودیم با کلی حرف و حدیث و سختییی یک خونه ۷۰ متری رهن کردیم و الان دو ساله اونجاییم

واقعا روزهای عقد سختی داشتیم پدر همسرم مشخص کرده بود فقط تا این مقدار و من و همسرم میگشتیم صبح تا شب منی که تو مجردی اصلا نمیدونستم این چیزارو

از سر بی تجربگی خانوادم که چیزی نپرسیدن و چیزی نگفتن با خانواده ای وصلت کردم که تفاوتای عمیق فکری داشتن

دیگه نگم خرید عروس و مهمونی و....

یک سال بعد ما یک مورد خیلی خوب برای خواهرشوهرم فرستادیم و ازدواج کردن پدرشوهرم از اول گفت نزدیک خودم براش خونه بگیرین اوناهم وضعشون عالی بود دوتاخونه فروختن و یک خونه خیلی خوب براش گرفتن بی حرف و سخن

در صورتی که پدرشوهرمم دوتا خونه داشت میتونست این کار رو کنه به بابام گفته بود این یکی خونه رو گذاشتم برای دخترم که اگر داماد ایندم خونه نداشت بدم بهش حرف به این الکی ای....

 


به جای خوندن تاپیک های بی محتوای نینی سایت تاپیک "من خودم را دوست دارم" از بانو آرتمیس رو حتما بخونین.   ..                                                                                 اگر تنبلی تخمدان دارید این پیج رو در اینستاگرام ببینید: niloufarpcossupport                                                 همچنین این تاپیک رو از کاربر funlife:                             بچه های تنبلی تخمدان بیاین تاپیک رو پربازدید کنین


من این دو سال خیلی ناراحت بودم ازشون خیلی نوشتم خیلی خشممو خالی کردم ولی هیچوقت حرفی نزدم همیشه با روی خوش باهاشون برخورد کردم و همیشه هم منو به عاقلی و خوش اخلاقی یاد میکنن اونها هم هیچوقت کلامی من رو ناراحت نکردن

اتفاقا اظهار محبت میکنن ولی عملی....نه

میرسیم به الان من برای ارشد خوندم و الان موعد اجارمونه و صاحبخونه گفته بلند شین منم همه وسایلمو تقریبا جمع کردم

و واقعا دلخورم از اینکه تو این دو سال هیچ فکری نکردن و همه بارش الان رو دوش منه که کنکورم به هم خورده

وسایلم باید بره خونه مادرشوهرم و مامانم و تا کی که  خونه دار شیم( چون حقوق شوهرم هم کفاف نمیده که اجاره بدیم)

مادرشوهرم یه اخلاقی که داره اینه که غیر مستقیم و با مثال و مقایسه از این و اون حرفشو میزنه. چند روز پیش بهم گفت جاریم همیشه دنبال چیزای خاص بوده و هیچ وقت راضی نبود از شوهرش الانم که دخترش یه بیماری خاص گرفته ( ای بی) همیشه میگم برای خدا نباید تعیین تکلیف کرد.

من خیلی ناراحت شدم که این مسئله حساس بیماری رو وسط کشبده که بخواد یه درسی بهم بده به شوهرم گفتم اونم ناراحت شد و به مامانش گفت مامانشم توجیه کرد که منظوری نداشتم

چند روز پیش مامانم زنگ زد بهش ابراز ناراحتی کرد از این اوضاعی که برای من پیش اومده مامانشم ماشالا تند تند جواب داد که داماد خوب خدا داده بهتون و ....دختر فلانی انقدرم وضعش خوب بوده و خوشگل بوده بردنش کجا براش خونه گرفتن و.....

دیروز مادرشوهرم سر زده اومد خونم....و نهار گرفته بود گفت میخوام کمکت کنم تو هم مثل دختر خودم یکم جمع و جور کرد و رفت...مونده بودم نمیدونم واقعا چرا...

شاید میخواست ببینه من ناراحتم نمیدونم

خلاصه این دوتا موضوع خیییییلی ناراحتم کرده و میخوام خیلی جدی مطرحش کنم و بگم دلخورم اصلا دلم نمیخواد دیگه برم خونشون

میخوام برای اولین بار نشون بدم و بگم ناراحتم بهم برخورده

 به نظر شما حق دارم؟؟ کار درست تو این شرایط چیه.

راستی اینم بگم که بعد کنکور که دو روز بعدشم موعد پاشدنمون هست من میرم خونه مامانم

تا خونه بگیرن و خونه خوبم بگیرن چون در توانشون هست و نمیکنن ( تو حرفاشونم میگن که مگه برا خودمون بقیه چیکار کردن یا وظیفه پدر نیست همینی که گرفتیمم لطفمونه البته مستقیم نگفتنا)

در صورتیکه خانواده ما برای دوتا داداشتم بهترین خونه رو گرفته بی منت یا دختر خودشون همینطور...هیشکی مثل من انقدر اذیت نشده جدا میخوام این بار حرف بزنم هرچقدر این دوسال اروم و مظلوم بودم دیگه بسه

واقعا احساس میکنم در حقم ظلم شده

به جای خوندن تاپیک های بی محتوای نینی سایت تاپیک "من خودم را دوست دارم" از بانو آرتمیس رو حتما بخونین.   ..                                                                                 اگر تنبلی تخمدان دارید این پیج رو در اینستاگرام ببینید: niloufarpcossupport                                                 همچنین این تاپیک رو از کاربر funlife:                             بچه های تنبلی تخمدان بیاین تاپیک رو پربازدید کنین

ببخشید طولانی شد😔

به جای خوندن تاپیک های بی محتوای نینی سایت تاپیک "من خودم را دوست دارم" از بانو آرتمیس رو حتما بخونین.   ..                                                                                 اگر تنبلی تخمدان دارید این پیج رو در اینستاگرام ببینید: niloufarpcossupport                                                 همچنین این تاپیک رو از کاربر funlife:                             بچه های تنبلی تخمدان بیاین تاپیک رو پربازدید کنین
2738

منم جدا شدم یعنی جدامون‌ کردن بعد ۷سال ب بدبختی تونستیم نامزد کنیم ولی بازم ی عده ای با تهمت و حاشیه بینمون خراب کردن ک نفهمیدیم چیشد ک ازهم جداشدیم.😭😭خدا از خانواد خالش نگذره امیدوارم داغی ب بزرگی داغی ک انداختن رو دلم نصیبشون شه

من پناه ام🤍🌙.میشه واسم نفری یه حمد بخونین هدیه کنین به ام البنین؟🥺که به حاجت ۸سالم برسم😔 حاجتم ازجونم برام عزیزتره💔 خدایا میشه دستامو با دستای عشقم پر کنی؟؟🥺🍃                                                                                                             🪄من قلبم مریضه بام کل کل نکن💜
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز