من این دو سال خیلی ناراحت بودم ازشون خیلی نوشتم خیلی خشممو خالی کردم ولی هیچوقت حرفی نزدم همیشه با روی خوش باهاشون برخورد کردم و همیشه هم منو به عاقلی و خوش اخلاقی یاد میکنن اونها هم هیچوقت کلامی من رو ناراحت نکردن
اتفاقا اظهار محبت میکنن ولی عملی....نه
میرسیم به الان من برای ارشد خوندم و الان موعد اجارمونه و صاحبخونه گفته بلند شین منم همه وسایلمو تقریبا جمع کردم
و واقعا دلخورم از اینکه تو این دو سال هیچ فکری نکردن و همه بارش الان رو دوش منه که کنکورم به هم خورده
وسایلم باید بره خونه مادرشوهرم و مامانم و تا کی که خونه دار شیم( چون حقوق شوهرم هم کفاف نمیده که اجاره بدیم)
مادرشوهرم یه اخلاقی که داره اینه که غیر مستقیم و با مثال و مقایسه از این و اون حرفشو میزنه. چند روز پیش بهم گفت جاریم همیشه دنبال چیزای خاص بوده و هیچ وقت راضی نبود از شوهرش الانم که دخترش یه بیماری خاص گرفته ( ای بی) همیشه میگم برای خدا نباید تعیین تکلیف کرد.
من خیلی ناراحت شدم که این مسئله حساس بیماری رو وسط کشبده که بخواد یه درسی بهم بده به شوهرم گفتم اونم ناراحت شد و به مامانش گفت مامانشم توجیه کرد که منظوری نداشتم
چند روز پیش مامانم زنگ زد بهش ابراز ناراحتی کرد از این اوضاعی که برای من پیش اومده مامانشم ماشالا تند تند جواب داد که داماد خوب خدا داده بهتون و ....دختر فلانی انقدرم وضعش خوب بوده و خوشگل بوده بردنش کجا براش خونه گرفتن و.....
دیروز مادرشوهرم سر زده اومد خونم....و نهار گرفته بود گفت میخوام کمکت کنم تو هم مثل دختر خودم یکم جمع و جور کرد و رفت...مونده بودم نمیدونم واقعا چرا...
شاید میخواست ببینه من ناراحتم نمیدونم
خلاصه این دوتا موضوع خیییییلی ناراحتم کرده و میخوام خیلی جدی مطرحش کنم و بگم دلخورم اصلا دلم نمیخواد دیگه برم خونشون
میخوام برای اولین بار نشون بدم و بگم ناراحتم بهم برخورده
به نظر شما حق دارم؟؟ کار درست تو این شرایط چیه.
راستی اینم بگم که بعد کنکور که دو روز بعدشم موعد پاشدنمون هست من میرم خونه مامانم
تا خونه بگیرن و خونه خوبم بگیرن چون در توانشون هست و نمیکنن ( تو حرفاشونم میگن که مگه برا خودمون بقیه چیکار کردن یا وظیفه پدر نیست همینی که گرفتیمم لطفمونه البته مستقیم نگفتنا)
در صورتیکه خانواده ما برای دوتا داداشتم بهترین خونه رو گرفته بی منت یا دختر خودشون همینطور...هیشکی مثل من انقدر اذیت نشده جدا میخوام این بار حرف بزنم هرچقدر این دوسال اروم و مظلوم بودم دیگه بسه
واقعا احساس میکنم در حقم ظلم شده