همه ی خونواده ها مشکل دارن ولی ...

اره خیلی استرس داشتم خانوادم میگفتن هیچی نیس من میترسیدم۴۰۳۰زنگ زدم دلمو ترکوند که مشکوک به کرونایی قرنطینه شو فلان 

من برای خودم نمیترسیدم ترس اصلیم مامان بابام بودن اونا میدونستن چیزیم نیس بیخیال بودن نسبت به نزدیک شدن بمن 

اره واقعا من خودم همین پریود برام زیاده بعضیا مریضیای عجیب غریب میگیرن یا زجر میکشن خیلی گناه دارن البته خدامیدونه اخر عاقبت ادمو چون بیماری های ارثی توخانواده هست که خدای نکرده ممکنه سراغ ادم بیاد ولی یچیزایی دست خود ادمه

این مدت دور از جون انقد مرگ و میر داشتیم از اواخر۹۸ تا الان که ادم احساس میکنه در لحظه زندگی میکنه

آره😞من از اون موقع رفتارم خیلی نسبت به خانوادم بهتر شد مخصوصا سرکار میرم خستم حوصله بحث ندارم چندروز اول عید همش بحث داشتم از بیکاری نمیدونستم چیکارکنم

انشالله کرونا مثل یه خواب باشه واقعا سخته برای بعضیا که بعد این بیماری بگن طی یه بیماری عزیزانشون از دست رفت

سلام عزیزم امروز سرکار رفتم چون لباس گرم پوشیدم تب کردم بعد اب خنک خوردم تبم پایین اومد اونورم بخاطر پریود فشارم اومد پایین یه مسکن و شکلات خوردم درست شد🤣روز سختی بود نزاشتم بفهمن چون فکر میکردن تب من علت داره درصورتی که تو افتاب بافت و کاپشن پوشیده بودم😕

قربونت برم😁❤اره خیلی پوشیدم دیروزم بعدازظهر همینطور

حالا یکم لباسم نازک بود از اسمون سنگ میبارید این برام پیش اومده🤣

رهاجون عزیزم میشه درخواست دوستی قبول کنی😞

اصلا امسال بدترین بهار بود هی پشت سرهم هوا نوسان پیدا میکنه گرم و سرد میشه🤣

باشه اشکال نداره عزیزم

نمیدونم چیشده امروزم حالم بدشد نرفتم

خیای میترسم بعدازظهر برم سرکار

برام زنگ زدن بپرسن چرا نرفتم مامانم جواب داد احساس میکنم غیبت میکنم اینا پشتم کلی حرف میزنن

ازطرفیم مامانم صداش عین منه😢

امروز صبح انقد اونجا درد گرفت یهو فشارم اومد پایین ببخشا بالا اوردم انقد اذیت شدم

کلی گریه کردم بخاطر همین قضیه نمیدونم چرا یهو از پا افتادم میترسم فکر کنن مریضی خاصی دارم یا نقش بازی میکنم نیام

مامانم صبح گفت به مدیرعامل که خانمه

دیگه انگار منو اونجا تحویل نمیگیرن شایدم حساس شدم☹بخدا تقصیر خودم نیس این سری پریودم که عقب افتاد واقعا داغون شدم بدبختی اینه اونجا هیچکس توپریودیش انقد دیگه حالش بدنمیشه نیاد☹