2777
2789

رمان# _بدون_تو_هرگز

#قسمت_اول

همیشه از پدرم متنفر بودم ...مادروخواهرهام رو خیلے دوست داشتم اما پدرم رو نه ...آدم عصبے و بے حوصله اے بود ...امابداخلاقیش به ڪنار ...مےگفت:دختردرس مے خواد بخونه چڪار؟...نگذاشت خواهربزرگ ترم تا 14 سالگے بیشتر درس بخونه ...دوسال بعد هم عروسش ڪرد ...

امامن،فرق داشتم...من عاشق درس خوندن بودم ...بوےڪتابو دفتر،مستم مےڪرد ...مےتونم ساعت ها پاے ڪتاب بشینم و تڪان نخورم ...مهمترازهمه،مےخواستم درس بخونم،برم سرڪار و از اون زندگے و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم ...

چندسال ڪه از ازدواج خواهرم گذشت ...یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد ...به هرقیمتے شده نباید ازدواج ڪنے ...

شوهرخواهرم بدتر از پدرم،همسرناجورےبود ...یه ارتشےبداخلاق و بے قید و بند ...دائم توےمهمونے هاے باشگاه افسران،بااون همه فساد شرڪت مے ڪرد ...اماخواهرم اجازه نداشت،تنهاےےپاشرو از توے خونه بیرون بزاره ...مست هم ڪه مے ڪرد،به شدت خواهرم رو ڪتڪ مے زد ...

این بزرگترین نتیجه زندگے من بود ...مردهاهمشون بد هستن ...هرگزازدواج نڪن ...

هرچندبالاخره،اونروزبراے منم رسید ...روزےڪه پدرم گفت ...هرچےدرس خوندے،ڪافیه..

بالاخره اونروزاز راه رسید ...موقع خوردن صبحانه،همونطورڪه سرش پاین بود ...باهمون اخم و لحن تند همیشگے گفت ...هانیه...دیگه لازم نڪرده از امروز برے مدرسه ...

تااین جمله رو گفت،لقمه پریدتوے گلوم ...وحشتناڪ ترین حرفے بود ڪه مے تونستم اون موقع روز بشنوم ...بعدازڪلے سرفه،درحالےڪه هنوز نفسم جا نیومده بود ...به زحمت خودم رو ڪنترل ڪردم و گفتم ...ولےمن هنوز دبیرستان ...

خوابوندتوےگوشم...برق ازسرم پرید ...هنوزتوےشوڪ بودم ڪه اینم بهش اضافه شد

- همین ڪه من میگم ...دهنت رومے بندے میگے چشم...درسم درسم...تاهمین جاشم زیادے درس خوندے ...

ازجاش بلندشد ...بادادو بیداد اینها رو مے گفت و مے رفت ...اشڪتوےچشم هام حلقه زده بود ...امااشتباه مے ڪرد،من آدم ضعیفے نبودم ڪه به این راحتے عقب نشینے ڪنم ...

ازخونه ڪه رفت بیرون ...منم وسایلم رو جمع ڪردم و راه افتادم برم مدرسه ...مادرم دنبالم دوید توے خیابون ...

-هانیه جان،مادر...توروقرآن نرو ...پدرت بفهمه بدجور عصبانے میشه ...براےهردومون شر میشه مادر ...بیا بریم خونه ...

امامن گوشم بدهڪار نبود ...من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ...به هیچ قیمتے ...


👈ادامه دارد...

من یک فمینیست هستم، کمک خواستین درخدمتم 💞💕

خب

😍جگرگوشه ام👼 چشمانم خیره به راهت مانده 👀بیا بیا که یقین دارم با تو عاشق تر می شوم با عطر تنت مست تر می شوم اصلا با تو دوباره متولد می شوم من به واسطه وجود با برکتت مادر می شوم🤰🤱،منم بالاخره مادر شدم میشه برای سلامتی تو دلیم یه صلوات مهمونم کنی 💖😘 خدایا شکرت هزاران بار شکرت 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

هرشب یه قسمت رو میذارم

چن قسمته؟؟

😍جگرگوشه ام👼 چشمانم خیره به راهت مانده 👀بیا بیا که یقین دارم با تو عاشق تر می شوم با عطر تنت مست تر می شوم اصلا با تو دوباره متولد می شوم من به واسطه وجود با برکتت مادر می شوم🤰🤱،منم بالاخره مادر شدم میشه برای سلامتی تو دلیم یه صلوات مهمونم کنی 💖😘 خدایا شکرت هزاران بار شکرت 
تا الان که ۲۸ قسمته

ببخشید رمان مربوط به خود شما میشه البته ببخشید پرسیدم

😍جگرگوشه ام👼 چشمانم خیره به راهت مانده 👀بیا بیا که یقین دارم با تو عاشق تر می شوم با عطر تنت مست تر می شوم اصلا با تو دوباره متولد می شوم من به واسطه وجود با برکتت مادر می شوم🤰🤱،منم بالاخره مادر شدم میشه برای سلامتی تو دلیم یه صلوات مهمونم کنی 💖😘 خدایا شکرت هزاران بار شکرت 
ببخشید رمان مربوط به خود شما میشه البته ببخشید پرسیدم

نه گلم ، اما‌کاملا واقعیه ، حالا اگه تونستم هم زندگی خودم رو میذارم .

من یک فمینیست هستم، کمک خواستین درخدمتم 💞💕
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز