مرا به بیتی از غزل غاشقانه دعوت کن.......
مراااا عزیز بدارید زود خواهم رفت
چو آتش آمدم همچو دود خواهم رفت
که عشق اسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها...😐😂
دریای شور انگیز چشمانت چه زیباست
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
در من طلوع آبی آن چشم روشن
یاد آور صبح خیال انگیز دریاست
با سلام و احترام
تو را میخواهم و دانم که هرگز....
به کام دل در آغوشت نگریم...
توئی آن آسمان صاف و روشن...
من این کنج قفس مرغی اسیرم...
زنده باشید 🙏
ومن که رهگذری با صدای بارانم
هنوز فرق تو را با خودم نمی دانم
تو هقت چلچله کوچی بهار تازه من
من شکسته اسیر همین زمستانم..........
آسمان همچو صفحه دل من..
روشن از جلوه های مهتابست..
امشب از خواب خوش گریزانم...
که خیال تو، خوش تر از خواب است...
و فکر کن که چه تنهاست
اگر که ماهی کوچک دجار ابی دریای بیکران باشد
سهراب سپهری
___ :و عشق تنها عشق مرا رساند به امکان یک پرنده شدن
___ :و نوشداروی اندوه؟
___: صدای خالص اکسیر می دهد این نوش
سهراب سپهری
هر روز مرا با تو نیازی دگرست
با دو لب نوشین تو رازی دگرست
هر روز ترا طریق و سازی دگرست
جنگی دگر و عتاب و نازی دگرست
#سنایی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
