اده ما رفتیم دیروز خونه مامان بزرگم
همسایع مهمونشون بود تعریف میکرد من دوتاخواهرام بچه هاشونو ب زور باهم بردن زیر یه سقف😂ینی ازدواج کردن پسره۱۶سال دخترع۱۵سال،بعدعروسی همه متفرق شدن
مونده عروس وداماد
اقافرداش رفتن سربزنن دیدن هرکدوم یه طرف داره گشنگی میمیره😂😂😂🤣
پسره ب یه هیچیش نبوده این عروسشع لم داده بود عروسه نشسته زارمیزنه ازگشنگی😂😂😂😂😂😂😂😂
یجوری تعریف کرد انقدخندیدم همونجا فوت شدم ب علت خنده زیاد
اقاانکنیننن خانم نکنین ازدواج سن پایینو عادت نکنین رسم ورسوم نکنین
اخه پسر۱۶سالع چی میفهمه