من بخاطر مشکلاتی طلاهامو فروختم
بع فامیلای مادرشوهرهم هی از مادرشوهرم میپرسیدن ک چرا طلا نداره گفته بوده دوست نداره طلا
بعد ی روزآورد پلاک زنجیرشو داد بهم گفت بنداز گردنت خالیه
ی ۳.۴ماهی داشتمش بعد اون روز گفت بیار گفتم چی شده گفت با پدرشوهرت دعوام شده
میخام همشوبدم بهش
منم بردم دادم بعد امروز دیدم همهههههههه ی طلاهاشو انداخته خب اگه طلاشو میخاست عین ادم میگفت چرا بهم دروغ گفت
منم عادت کرده بودم هی دست میندازم گردنم😔😔😔😔😔