روزا میگذشت و رابطه ما کاملا ساده و بی مشکلی میگذشت به من گفته بود۲۲ سالشه
ی روز بعم گفت میخواد بره سربازی و دیگ شاید اصن نتونه با من درارتباط باشه
بدبختی من از همونجا شروع شد شده بودم مث مرغ پرکنده دلم اشوب بود با هزار بدبختی ازش دلکندم چن روزی افلاین بود منم دیدم واقعا رفته تو پروفم نوشتم دیگ نمیام و کلا رفتم از اون سایت