من چند سال پیش همینجوری شروع کردم به نامه موشتن به خدا
کنکور قبول نمیشدم و بقیه مشکلات
مامانم بینمون فرق میذاشت
تو نامم به خدا گفتم مامانم حامیه بچه هاش تو حامیه من
ودیگه حامی صداش میکردم
مثلا میگفتم سلام حامی من
دانشگاه قبول شدم دوهفته بعد دانشگاه رفتم سرکار و ۶ ماه بعدش عقد کردم
الانم همیشه حامیه من خودش بوده و هست