من از مهمون و مهمونی متنفرم، از جمع خوشم نمیاد، از اون دسته از ادما که با جمع خوش بگذرونن نیستم و زیادم تلاش کردم که باشم اما نمیشه! از شناختن ادمای جدید بدم میاد و علاقه‌ای ندارم کسی رو توی زندگیم راه بدم، ادما از یکی مثل من خوششون نمیاد و حق هم دارن، فکر کنم بهتره دست از تلاش بردارم و تسلیم این شخصیتم بشم
چند سالته عزیزم؟
منم همینم چون درونگرام،ولی خیلیم لذت میبرم و خودمو دوست دارم
مجردی یا متاهل
خجالتی هسی؟
من باز حتی عاشق شناخت ادم های مختلفم
حتی یه خانم دست فروش باهاش صحبت کنم حالم خوب میشه
کلا عاشق شنیدن حرفهای مردمم😁😁
منم تقریبا همینطورم ولی نمیشه کاریش کرد چون شوهرم برعکس منه و عاشق مهمونی رفتن و مهمونی دادنه
خوب معلومه که افسردگی داری خانم جان
درونگرایی خب عزیزم. منم از مهمونی و دور همی خیلی بدم حتی یکی از معیارام واسه ازدواج اینه که خانواده‌ی خیلی اهل شب نشینی و دور همیی نداشته باشه😅 ما خودمون خیلی ساکت و کم رفت و آمدیم
من کاملا برعکس شمام فقط دوست ندارم میزبان باشم😐 دوست دارم فقط برم‌مهمونی و با آدمای جدید آشنا و دوست بشم ولی کسی خونه ام نیاد😐😐😐
به هر حال باید خودت باشی ولی میتونی یکم تعدیلش هم کنی. منم ۱۵ ۱۶ ساله بودم به شدت اینطوری بودم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
14 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
