شاید به اطرافیانش اعتماد نداره
از ترس دزدی این حرف رو زده
.
ببین مادرشوهر من یبار اومد بوفه ی من رو چید
ولی من بعدش تغییر دادم
یه چند روز بذار بمونه
بعد خودت تغییرش بده
یوقت میبینی از سر نادونی قصد کمک دارن
یادت باشه نسل اونا با ما متفاوته و طرز فکرشون هم فرق میکنه شاید فکر میکنه اینجوری داره کمک میکنه .
تو هم الان بارداری حساس شدی
من الان یاد باراریم میفتم و چه چیزای الکی که سرش ناراحتی کشیدم افسوس میخورم .
اتاق رو تغییرات بده
بگو قرنطینه ی خونگی از نظر روحی بهم فشار آورده گفتم اتاق رو بچینم روحیه ام عوض شه سر ذوق بیام
اره فکر کنم اعتماد به نفسم کمه که نمیتونم حرفمو به کرسی بنشونم همیشه هرچی گفته نه نگفتم اونم عادت به نه شنیدن ازم نداره
مادر شوهر من هم همش میگفت اینا چیه خریدین لباساتون تنگه کوتاهه.این آستین نداره اون یقش بازه.میومد خونمون بهم میگفت چرا سلیقه نداری مبلات باید کنار هم باشه چمیدونم این اونجور اون اونجور.یبار یه تیشرت خریده بودم واسه شوهرم بهم گفت تو چرا سلیقه ات اینجوریه؟ گفتم دیگه پسرت انتخابمه.از اون انتخابم باید بدونی سلیقم خیلی هم خوبه.دیگه دهنشو بست که بست که بست.کلا دیگه درباره هیچی نظر نمیده.
طلاهات هم پیشنهاد میدم عوض نکن چون خیلی ضرر میکنی توی تعویض
طلا فروش ها فقط منتظر چنین فرصت هایی برای سود کلان هستن .
هر سری یه تیکه از طلاهات رو بنداز
نه بابا حساسیت بارداری نیست دوساله عروسی کردم حتی نمیزاره فرشامو بشورم هر وقت میخوام بشورم میگه تمیزه نشورین شاید به نظر خودش داره راهنمایی و کمک میکنه اما واقعا دیگه خسته شدم دوست دارم اختیار زندگیم دست خودم باشه
طلاهاتو بنداز هر کسی هم گفت فلانی گفته فروختی بگو نه کی گفته. مگه دیگران شکل و طرح طلاهاتو شما رو یادش مونده. آگه بزاری هر کاری بکنه و هیچی نگی یه دفعه منفجر میشیا آون موقع بدتر هم اونو ناراحت میکنی هم خودتو از چشم میاندازی. منم طلاهام کمه یه بار خواستیم بریم عروسی مادر شوهرم طلاهاشو در آورد گفت بنداز دستت هم من ناراحت شدم هم شوهرم اصلا گریم گرفت گفتم خودم دارم نیاز نیست پدر شوهرمم ناراحت شد به مادر شوهرم گفت چرا این کارو کردی میدونم از رو دلسوزی گفت اما واقعا بهم بر خورد شما هم بگو من دوست ندارم چند بار بگی و شوهرتم بگه دیگه تکرار نمیکنه
آخه میگی بهم میگه اتاق بچه فلان جور خوبه!
خب تو بگو به نظر من نه اتفاقا.
ببینه نظر داری، خودش عقب میکشه. خب دیده تو هیچ نظری نداری، اونم نظر خودشو میده.
فقط رو خودت کار کن. مودب باش ولی محکم.
زنهایی که اعتماد به نفس دارند(نه از خود راضی) جذابند.
به کسی هایی گفته طلاهامو فروختیم که نزدیکترین هستن بهم طرح طلاهامو میدونن مثلا خاله ام
نه اتفاقا من نظر دادم ولی چیدمانشو خودشو انجام داد و گفت این بهتره
به نظرم باید از کم شروع کنی مثلا اگر یه تابلو زده این ور دیوار شما بزنی آون ور دیوار نه یه دفعه کل اتاق و عوض کنی. بعد خورد خورد هر دفعه جای وسایل رو عو کن بگو این طوری راحتر میرم و میان فلان چیز سر راه بود. یا طلا هاشو یه دونه یه دونه بنداز یه دفعه کل شو من از فکر کنه لج کردی یواش یواش عادت میکنه کاری نداشته باشه
