💎جرعه ای از نهج البلاغه

🌸🌱ادامه.... 

"پس از ارزيابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر ديدم. پس صبرکردم در حالی که گويا خار در چشم و استخوان درگلوی من مانده بود. و با ديدگان خود می نگريستم که ميراث مرا به غارت می برند."

خطبه 3

پس از گذر ایام غصب خلافت، با اصرار مردم، به اکراه خلافت را می پذیرد .

"شما مردم! برای بيعت کردن، به سوی من روی آورديد، همانند مادران تازه زاييده که به طرف بچّه های خود می شتابند. و پياپی فرياد کشيديد، بيعت! بيعت! من دستان خويش را بستم، امّا شما به اصرار آن را گشوديد، من از دست دراز کردن، سرباز زدم، و شما دستم را کشيديد."

خطبه 137

"سوگند به خدايی که دانه را شکافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت کنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمی کردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگیِ ستمگران و گرسنگیِ مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهايش می ساختم......امّا آنگاه که بپاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پيمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده از دين خارج شدند و برخی از اطاعت حق سر بر تافتند."

خطبه3

🌸🌱ادامه.... 

بسیار بیشتر از زمانه خود می دانست در خطبه یکم نهج البلاغه در باب آفرینش او با شرح چگونگی خلقت فرشتگان، انسان و سپس چگونگی خلقت جهان، مطالب بسیار پیچیده علمی را با زبانی در خور فهم مردمان زمان خویش بیان نموده و بر گفته خود که " ما امیران سخن هستیم" به درستی صحه می گذارد و در جایی دیگر می فرماید:

سيل علوم از دامنه کوهسار من جاری است، و مرغان دورپرواز انديشه ها، به بلندای ارزش من نتوانند پرواز کرد

 خطبه 3

او را زاهدی می یابیم که دنیا در منظر او کوچکترین ارزشی ندارد:

همانا اين دنيای آلوده شما نزد من! از برگ جويده شده دهان مَلَخ پَست تر است!

خطبه 224

دنیای شما در چشم من از دانه تلخ درخت بلوط ناچیز تر است.

نامه 45

به خدا سوگند! اين دنيای شما كه به انواع حرام آلوده است، در ديده من از استخوان خوكی كه در دست بيماری جذامی باشد، پَست تر است!

حکمت 236

دنیای شما نزد من، از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تر است.

خطبه 3

... به خدا سوگند! آن قدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم، که از وصله کننده آن، شرمسارم. يکی به من گفت: آيا آن را دور نمی افکنی؟ گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستايش می شوند.(یعنی آینده از آن استقامت کنندگان است)

خطبه 160

🌸🌱ادامه 

همیشه سفارش به توجه به آخرت و جمع توشه مناسب از دنیا برای آخرت می فرمود:

" آماده حرکت شويد، خدایتان بيامرزد! كه نداى سفر کردن در ميان شما داده شده است. علاقه به اقامت در دنيا را كم كنيد و با تهيه زاد و توشه اعمال نيک به سوى آخرت بازگرديد."

خطبه 204

در قرآن کریم در توضیح بهترین توشه آمده است:

...وَتَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوَىٰ وَاتَّقُونِ يَا أُولِي الْأَلْبَابِ

... ﻭ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺧﻮﺩ ﺗﻮﺷﻪ ﺑﺮﮔﻴﺮﻳﺪ ﻛﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺗﻮﺷﻪ ، ﭘﺮﻫﻴﺰﻛﺎﺭﻱ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺍﻱ ﺻﺎﺣﺒﺎﻥِ ﺧﺮﺩ! ﺍﺯ ﻣﻦ ﭘﺮﻭﺍ ﻛﻨﻴﺪ

سوره بقره آیه 197

و علی (ع) بدترین توشه را چنین توصیف میکند:

بِئْسَ الزَّادُ إِلَى الْمَعَادِ الْعُدْوَانُ عَلَى الْعِبَادِ.

بدترين توشه برای قيامت، ستم بر بندگان است

حکمت 221

"در اين دنيای نابودشدنی، برای زندگی جاويدان آخرت، توشه برگيريد، که شما را به زاد و توشه راهنمايی کردند، و به کوچ کردن از دنيا فرمان دادند، و شما را برای پيمودن راه قيامت برانگيختند. همانا شما چونان کاروانی هستيد که در جايی به انتظار مانده و نمی دانند در چه زمانی آنان را فرمان حرکت می دهند. آگاه باشيد! با دنيا چه می کند کسی که برای آخرت آفريده شده است؟ و با اموال دنيا چه کار دارد آن کس که به زودی همه اموال او را مرگ می ربايد و تنها کيفر حسابرسی آن بر عهده انسان باقی خواهد ماند."

خطبه157

زاهدی مرگ اندیش که لحظه ای از یاد مرگ غافل نمی شد.

" كَمْ أَطْرَدْتُ الْأَيَّامَ أَبْحَثُهَا عَنْ مَكْنُونِ هَذَا الْأَمْرِ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا إِخْفَاءَهُ هَيْهَاتَ عِلْمٌ مَخْزُونٌ

چه روزگارانی که در پی گشودن راز نهفته مرگ بودم، امّا خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود. هيهات! که اين، علمی پنهان است" ....

"...ای مردم! هر کس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد .اَجل سرآمد زندگی، و فرار از مرگ رسيدن به آن است."

خطبه 149

🌸🌱ادامه...... 

او را قرآن ناطق می یابیم آنجا که فرمود:

ذَلِكَ الْقُرْآن فَاسْتَنْطِقوهُ وَ لَنْ يَنْطِق‏ وَ لَكِنْ أُخْبِرُكُمْ عَنْهُ‏ أَلَا إِنَّ فِيهِ عِلْمَ مَا يَأْتِي‏ وَ الْحَدِيثَ عَنِ الْمَاضِي وَ دَوَاءَ دَائِكُمْ‏ وَ نَظْمَ مَا بَيْنَكُم‏.

از قرآن بخواهيد تا سخن گويد، كه هرگز سخن نمى ‏گويد، امّا من شما را از معارف آن خبر میدهم، بدانيد كه در قرآن علم آينده، و حديث روزگاران گذشته است، شفا دهنده دردهاى شما، و سامان دهنده امور فردى و اجتماعى شما است.

خطبه 158

سپاهیانش او را قدر نمی دانستند و فرمانش نمی بردند:

"در تابستان فرمان حرکت به سوی دشمن می دهم، می گوييد هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ می دهم، می گوييد: هوا خيلی سرد است بگذار سرما برود. همه اين بهانه ها برای فرار از سرما و گرما بود. وقتی شما از گرما و سرما فرار می کنيد، به خدا سوگند که از شمشير بيشتر گريزانيد!

....هنوز بيست سال نداشتم، که در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته ام. امّا دريغ، آن کس که فرمانش را اجرا نکنند، رأيی نخواهد داشت."

خطبه 27

"...ای مردمی [کوفیان]که هرگاه فرمان دادم، اطاعت نکرديد و هر زمان شما را دعوت کردم، پاسخ نداديد، هرگاه شما را مهلت می دهم در بيهودگی فرو می رويد، و درهنگامه جنگ سُست و ناتوانيد، ...اگر شما را برای حلِّ مشکلی بخوانند، سر باز می زنيد. پدر مباد دشمنان شما را! برای پيروزی منتظر چه چيزی هستيد؟ چرا برای گرفتن حقِّ خود جهاد نمی کنيد؟ آيا در انتظار مرگ يا ذلّت هستيد؟ به خدا سوگند! اگر مرگ من فرا رسد - که حتماً خواهد رسيد - بين من و شما جدايی خواهد افتاد، در حالی که من از همنشينی با شما ناراحت، و حضورتان برای من بی فايده بود."

خطبه 180

".... من ديروز فرمانده و امير شما بودم، ولی امروز فرمانم می دهند، ديروز بازدارنده بودم، که امروز مرا باز می دارند، شما زنده ماندن را دوست داريد و من نمی توانم شما را به راهی که دوست نداريد، اجبار کنم."

خطبه 208

🌸🌱ادامه...... 

سرانجام او که هیچگاه مردمان دورانش را درخور شایستگی خود نمی دید کاسه صبرش از جفای این پیمان شکنان سست بنیان لبریز می شود و زبان به نفرین می گشاید:

" همان گونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا(ص)را ديدم، پس گفتم ای رسول خدا! از امّت تو چه تلخی ها ديدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشيدم!. پيامبر(ص)فرمود: نفرينشان کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلّط گرداند. "

خطبه 70

چون بخواهم کز سرت آهی کنم

چون علی سر را فرو چاهی کنم