زن صبح زود بیدار شد صبحونه شوهره رو داد خسته و کوفته از شب بیداری و بچه داری یکم غر زد که بابا نمیشه خودت صبحونه بخوری بذاری الان که بچه خوابه منم کفه مرگمو بذارم
مرد گفت برو بابا همینم مونده کارای توام بکنم چیه انگار کوه کندی
زن یکم دیگه غر زد و رفت دراز کشید تو جاش