امروز صبح دخترم اذیتم میکرد نمیزاشت کارامو انجام بدم منم به بابام زنگ زدم گفتم بیا دخترمو ببر خونه خودتون منم بعدازظهر میام اونجا..خالاصه بابام اومدو دخترم رو برد...منم ساعت 4 رفتم اونجا..دخترم تا منو میبینه اخلاقش عوض میشه همش بهانه میگیره و گریه میکنه مخصوصا این یک هفته که از شیر گرفتمش...خلاصه دخترم شروع کرد به گریه کردن منم یکم نق زدمو گفتم من اصلا بچه میخاستم چیکار..داداشمم شروع کرد به حرف زدن گفت:تو اصلا نباید ازدواج میکردی چون عرضه هیچ کاری رو نداری منم خیلی ناراحت شدم.یکی من گفتم یکی اون...خلاصه آخرش گفت برو خونه خودت تا عید نوروز هم اینجا نیا...منم دست دخترم رو گرفتم اومدم خونمون..الان خیلی ناراحتم...
پدر مادرت چیزی نگفتن
از این بحثااا بین همه هست.حتماا حوصله نداشته اینجوری گفته
عزیزم ببخشید ولی ناراحتی و غر ها رو خونه بابات نبر
اونام اعصابشون خورد میشه خب
عزیزم فکرشم نکن اونجا خونه باباته ن داداشت اون بیچاره ها این وسط جوش میزنن با داداشت سنگین باش ولی برو دیدن پدر و مادرت
حتمازیاد غرزدی
اشکال نداره به دل نگیر بین خواهر برادرا از اینا زیاده.فردا برو خونه بابات به داداشت با خنده بگو ها چیه بچه پرو خونه بابامه دوس دارم بیام زیاد دعوا رو کش نده
فکر کنم دخترتو خیلییی دوست داره بعد میبینه اون اذیت میشه بهش فشار میاد رو شما خالی میکنه
منم خونه ی بابام بخوام دخترمو دعوا کنم ۵۰ نفر میریزن سرم که تو تربیت بلد نیستی با حرف به بچه حالی کن و این حرفا
مخصوووووصا داداشم
پیش میاد بین خواهر برادرا منم بعضی اوقات با داداشم بحثم میشه میگم دیگه خونه تون نمیام روز بعد خونه شونم😁
چندسالشه داداشت
شاید اونم مشکلات خاص خودش رو داره یا از جای دیگه ای ناراحت بوده یا سر یه مطلب دیگه ای.و نتونسته مستقیم ناراحتیش رو ابراز کنه
راستش خواهر منم بعضی وقتا از این حرفا میاد میزنه ولی خب برادر ،صبرش به اندازه پدر و مادر نیست ،واکنش نشون میدن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
19 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
20 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
