من به قربون هر ۱۲ جفت دنده های قفسه سینت که قلبتو نگه داشتن🖤میدونی من دارم تو اون لحظه که چشماتو قلبتو با انگشت نشونم دادی گفتی اینا مال تو باشن زندگی میگنم❤الهی هرچی از عمرم مونده خداازم بگیره نصیب تو بشه❤یادته بهت گفتم چشات مثله تیلست،یه تیله همون رنگی پیدا کردم اما حیف نمیتونم نشونت بدم❤۳ سال عمرم رفت ،خدا میدونه بقیه روزارو چجوری باید تحمل کنم❤کاش یروز بلند شم ببینم خواب بوده،دیگه نشناسمت❤ دلم میخاد زندگی کنم دوباره،قلبم درد میکنه❤خدایا من گذشتم تو ب بزرگیت یادشو از ذهنم ببر🖤من کاری از دستم بر نمیاد دیگ از کی کمک بخام ،خدا شاهده هر شب تا صب هردعا ک بلد بودم خوندم🖤دیگ کم اوردم🖤الهی من فدای قد و بالات بشم❤خوشبحال اونی ک تورو داره،چشم قشنگ من💔💋میشه اگ خاستی یه صلوات برام بفرستی❤
ببین من یه پیشنهاد بهت بدم؟ خودم وقتی انجامش دادم توی زندگیم معجزه کرد.
قبل از هر تصمیمی چند دقیقه وقت بزار و برو کاملاً رایگان تست روانشناسی DMB مادران رو بزن. از جواب تست سوپرایز می شی، کلی از مشکلاتت می فهمی و راه حل می گیری.
تازه بعدش بازم بدون هیچ هزینه ای می تونی از مشاوره تلفنی با متخصص استفاده کنی و راهنمایی بگیری.
همچبن آدمی رومیگن جذاب،خوشکل،جیگرو...(همه ی قشنکیا واسه خانومشه نه هر دختری)👇👇👇👇
مرور زندگی برخی آدمها، با تفکر همراه است، برخی با تاسف و سرزنش، برخی با تنفر، برخی با حسرت، برخی با غبطه، برخی با عبرت، برخی با تحسین و لبخند، برخی با اشک، اشکی از سر شوق و شاید آغشته به دلتنگی و برخی با...
به گزارش گروه فضای مجازیخبرگزاری میزان، صحبت از جوانی است چهارشانه و رعنا، که هنوز دهه دوم زندگیاش تمام نشده، شهید شد! اما نه در سالهای انقلاب و نه در دفاع مقدس بلکه در سال 1394 شمسی، آنهم در شام... شهر حلب سوریه را میگویم. خیلی از اوقات با مطالعه زندگینامه شهدای گرانقدر با خود میگوییم هر چند همیشه مدیون رشادت آنهاییم اما فضای آن زمان و نیاز کشور به دفاع، حضور و شهادت آنها را میطلبیده است. اما گویا شهادت مدافعین حرم عقیله بنی هاشم حضرت زینب سلام الله علیها، تمام محاسبات متداول ذهن را به هم میریزد. جدایی از تمام زرق و برقهای شیرین دنیای این روزها، آنهم برای یک جوان که دومین سالگرد ازدواجش بدون حضور او در دنیا برگزار شد... شهید «امین کریمی چنبلو» را میگویم. نخبه مدافع حرمی که اصالتاً مراغهای است و ساکن تهران. متولد یکم فروردین سال 65 و فارغ التحصیل رشته کامپیوتر و دانشجوی کارشناسی الکترونیک و ورزشکار حرفهای در 4 رشته ورزشی.
همچبن آدمی رومیگن جذاب،خوشکل،جیگرو...(همه ی قشنکیا واسه خانومشه نه هر دختری)👇👇👇👇 مرور زندگی ...
شهید «امین کریمی چنبلو»
وصیتنامهاش را خواندم، آخرین تراوشات ذهنی یک شهید در لحظات آخر زندگی: «همسر مهربانم»، «همسر مهربان و عزیزم، ای دل آرام هستی من، ای زیباترین ترانهی زندگی من، ای نازنین...»! مخاطب این همه ابراز احساسات یک شهید، دیدن داشت. باید حرفهای «دلآرام» این شهید جوان را برای تاریخ ثبت کرد.
«زهرا حسنوند» متولد 1370، 24 ساله، دانشجوی کارشناسی ارشد فقه و حقوق، اصالتاً لر و خرمآبادی، با صمیمیت و خوش صحبتی با ما همراه شد و از زندگی خصوصی یک مجاهد مدافع حرم برایمان حرف زد. از زندگی شیرین و دوستداشتنیای که عمر ظاهری آن تنها 2 سال و 8 ماه بود.
ماحصل این گفتگوی جذاب در 3 بخش آماده شده است که در ادامه قسمت نخست را خواهید خواند:

همسر شهید «امین کریمی چنبلو»
قصد ازدواج ندارم!
در رشته آمادگی جسمانی فعالیت میکنم. سال 91 برای مسابقات آماده میشدم. مادر امین به مربی سپرده بود که دنبال دختر خوبی میگردد. روز آخر تمرینات قبل مسابقه بود که مادر مرا دید. مربی پرسید قصد ازدواج نداری؟ گفتم: «فعلا نه، میخواهم درسم را ادامه دهم!» تا به خانه رسیدم، مادر امین تماس گرفتند! اصلاً در حال و هوای ازدواج نبودم میخواستم ارشد بخوانم، بعد دکترا، شغل و ... و بعد ازدواج!
مادر امین گفتند اجازه بدهید یکبار از نزدیک همدیگر را ببینید، اگر موافق بودید دیدارها را ادامه میدهیم اگر هم نپسندیدید، ضرری نمیکنید. اتفاقاً آن روز کنکور ارشد داشتم که مادر امین آمد، خیلی با عجله نشستیم و حرف زدیم عکس امین را آورده بود نشان بدهد.
من، مادرم، مادر امین، مربی باشگاه. حاج خانم مختصری از شغل پسرش گفت و اجازه خواست با هم بیایند. گفتم: «هرچه بزرگتر هایم بگویند...»