بعد ماهم تعجب کردیم آخه سابقه نداشت و همگی ترسیده بودیم
بعد اومد یقه ی زن داداشم رو گرفت کوبید ب دیوار چون اون همش می گفت سید سید
دستاش رو گرفته بودیم و میخواستیم از هم جداشون کنیم
ک خواهرم رو دیدم کلا چشماش منقلب شده بود
همش می گفت نگیییددد اون کااافره 😑