دوقطبی ام عصبی ام شدید خونه و محیط و اطرفیانمون هم همیشه درحال دعوا تنش استرس اصاب خوردی هرچی ک بگید پشت اتاق بودم فک کردم مامانم رفته حیاط فک کردم کسی نیس اجیمم فلجه رفتم اونور دیدم مامانم دراز کشیدس بخدا ی چیز دیگ دیدمش ترسناک بود توهم زدم گفنم چرا صدانمیدی عصبی شدم کلی اب ریختم تو فرش لیوانارو شکوندم اجیمم ک هی گریه میکرد و پا میکوبید زدمش سرخودمم کوبیدم دیوار و داد زدم ب جون عزبزم بقران راست میگم حالم بده دعاکنید برم کما اجیمم خلاص شه