دوست من بچه دومش بود حامله شد نمیخاست روزای اول هی میگفت شوهدم میگه سقطش کن من نمیخام سقط کنم منم برای اینکه کمکش کرده باشم شوهرم با شوهرش صحبت کرد
ی دفعه همچین بچه طفل معصوم چهارماه شد خودش سقطش کرد ماما اورد تو خونش و شیاف براش گزاشت
الهی عکس بچه سقط شدشپ گزاشت الهی بگردم اینقدر دلم سوخت قشنگ چشماش دراومده بودن دوستو پاهاش
شبیه ی جوجه مرغ بود
ما همه حالمون گرفته شد ک چطور بچشونو کشتن
فک کن حتی برای تشکیل قلبشم رفته بودن و قلبشم تشکیل شده بود هی ماها رو دست دست کرد همچین چهارم اه شد 😥