با مادرشوهرم اینا برم یه شهر دیگ برای زندگی؟

از قبل اگه گفتن و شما قبول کرده باشی یه حرفه

ولی اگه الان این بحث شده بگو قرار نبوده من برم یه شهر دیگه زندگی کنم

نه نرو اشكال نداره از مادرت دور باشي اما به خانواده همسرت هم نزديك نشو به هيچ عنوان

اگه الان كوتاه بياي ديگه نميتوني كاريش كني 

زندگي فقط روزاي خوب نيست فكر روزهايي كه بخث يا دعوا ميكنيد هم باش

من پدر شوهر میخواست خونه بسازه یه واحد خودش یه واحد ماله ما بهداسم شوهرم قبول نکردم 

با قرض خودم خونه خریدم 

نزدیکی هرگززززز

اصلاااا قبول نکنیا

اصلاااا

من یه ساعت و نیم با مامانمینا فاصله دارم طبقه بالای مادرشوهرم بدددد پشیمونم از اینکه از خانوادم دورم و پیشم نیستن

من بودم نمیرفتم بااین تجربیات گوهر باری ک ب دست آوردم😒

بری پشیمون میشی 

مطمن باش تنها بیفتی وای به اون روز که خانواده شوهرت بدجنس باشن که دیگه کلن فاتحت خوندس 

مگر اینکه خانواده همسرت و خود همسرت واقعن انسانهای شریفی باشن که نزارن تنهایی حس کنی 

ولی تمان از روزیی که با همسرت دعوا داشته باشیو لج کنه نیاره دیدن پدر مادرت 

خب به هر حال زن باید همراه شوهرش باشه 

من خانواده شوهرم اوایل ازدواج خوب بودند بعد چند سال هم ما می خواستیم خونه بخریم و هم اونها می خواستن خونشون عوض کنند چند تا خونه دو طبقه دیدیم که بخریم و با هم بشینیم اما قسمت نشد و ما یه خوگه جدا خریدیم!! سال بعدش بچه دار شدم و بعد از اون دعوا ها شروع شد یه نیش و کنایه هایی بهم می زدند که تا مدت ها از درد به خودم می پیچیدم!!  انقدر رفتارهاشون زشت و آزار دهنده شد که همیشه خدا رو شکر می کنم که با اونها تو یک خونه نیستم!!!

سخت میشه کمی 

اما حدود رو از همون اول مشخص کنید

برای رفتن به خونه هم برنامه داشته باشید

جوری رفتار کنید که بدونن فردا روز بی اجازه شما نباید بیان 

هر روزو شب و وقت گرفتاری نباید بیان 

توی خونه شما مسائلی مثل خورد و خوراک کارهای خونه و ...

دخالت نکنن

البته که شما هم همینطور

خانواده شوهرت چجوری هستن  اهل دخالت و اذیت کردن هستن نرو  ولی اگر مهربون هستن و هواتو دارن بد نیست چند سالی بری پول جمع کنی و بتونی با دست پر برگردی درسته پیش مادر خوبه برای زندگی ولی شما بزرگ شدی و باید مستقل زندگی کنی تو الان در مقابل زندگی خودت مسئول هستی تو یه همسر و در اینده یه مادری باید زندگی رو جوری پیش ببری که زندگیت رشد کنه نه اینکه دلم برای مامانم یا شهرم تنگ‌میشه بزرگ شدی که ازدواج کردی عزیزم کسایی که یه کشور  دیگه میرن زندگی میکنن و یا کار میکنن فکر میکنی دلشون برای خانواده اشون تنگ نمیشه یا خانواده اشون دلشون برای اونا تنگ‌نمیشه چرا ولی تحمل میکنن تا اینکه سرعت رشد زندگیشون بیشتر و بهتر بشه قبل از هر تصمینی خوب فکر کن و با همسرت شرایط رو برسی کن و شرط و شروط بزار که ضرر نکنی 

باز اول پدر مادرت بگو شرایط زندگیتونو اونا بهتر میدونن 

اگر پدرت کاملن پشتت باشه و همسرتم حرف شنویی داشته باشن از پدرت کار برات راحتره که پدرتو جلو بندازی  که بگه روز اول حرف شهر دیگه نبود