چند روز باباش عمل پروستات کرده این یکسره میره اونجا و کلا شده حمال برقی ...بماند که قبل از عملش یه دعوای بد کرده بودن و کلا دو ماه بود قهر بود هر چی بهش میگفتم باباته اشکال نداره به گوشش نمیرفت الان رفته شده عاشق سینه چاک!!.
باباش به کنار من میگم وظیفشه به عنوان پسرش بره رسیدگی کنه بهش با وجود اینکه دو تابرادر شوهر مجرد گشششاد هم دارن تو خونه..
حالا یکی از داداشاش کمرش گرفته افتاده کف خونه همش از شوهر من میخواد که باهاش بره دکتر نمیگه که این بابا زن داره بچه داره زنش حامله اس داره جونش درمیاد از تهوع و سرگیجه و ویار ...عوض اینکه دستشو بگیرن پامونم میگیرن...منم کسیو ندارم بهم برسه باردار شدم اتمام حجت کردم باهاش که اگه خودت میتونی کمکم کنی نگهش داریم والا من نمیتونم فعلا...همه هم میدونن ویارام وحشتناککککه جوری که سروم باید بزنم.