سلام
اومدم بهت یه چیزی بگم
ببین ما حقوقمون یک تومان در ماهه
سیصدش رو قسط میدیم. میمونه ۷۰۰ هفتصد تا آخر ماه
هیچ چی نمیمونه برای خرج اضافه و رستوران و... شش ساله ازدواج کردم بجز خونه بابام هیچ مسافرتی نرفتم حتی روستای بغل شهرمون هیچ جا
پول تو جیبی هم یک قرون هم ندارم هر چی بخوام باید به شوهرم بگم تا پول جمع کنیم بخریم. الان دلم بخواد به مانتو رو بخرم باید شش ماه صبر کنم اونم یک مانتو. ۱۵۰ مثلا نه مانتو های سیصد چهار صدی
خرید هامون همش روز بازار هاست. اینم بگم یارانه هم نداریم چون خانواده هامون نداشتن به ما هم ندادن
ولی ببین اعتماد شوهرت رو نسبت به خودت از بین نبر
اگر روزی بفهمه این کار رو کردی بهت بی اعتماد میشه. به بچه هات بگو خودشون به باباشون بگن. مثلا بابا چیپس
میخوام کیک میخوام و... حرف بچه رو که زمین نمیزاره باباشون
این ۲۰ تومان هاارزش ندارن خودت رو خراب کنی. اگر با صحبت تونستی قانعش کن ولی این که این کار رو انجام بدید اشتباه محضه
من خودم تو خونه اصلاح میکنم که پول آرایشگاه ندم. اون پول رو نگه میدارم برای. همچین مواقعی تو هم یاد بگیر خودت انجام بده
میدونم این که پول دستت نباشه چقدر سخته من خودم این شرایط رو دارم. ولی ببین خواهش میکنم این کار رو تکرار نکن پای آبرو و اعتماد بهت وسطه هیچ چی ارزشش رو نداره