2737
2734
عنوان

مادرشوهرم غذایی ک دوس نداشتم و هی

| مشاهده متن کامل بحث + 1247 بازدید | 147 پست
ب درک خودت ناراحت نکن خونشون نرو.بعد شام وناهار برین

ی چی بگید بهش بگم ک بفهمه من فهمیدم تا منو میدید اون کارو میکرد 

الان فک کرده نفهمبوم فک کرده سادم داره خوشحالی میکنه 

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷



بهترین راه نادیده گرفتنه.. حرفشم شد یا کسی گفت بگو  من خیلی خوشحالم که تن ماهی به این گرونی فقط بخاطر من میگیرن و انقدر برام زحمت میکشن... اتفاقا من هر موقع هوسم میکنه دلم میخواد برم خونشون دیگه هم بدم نمیاد 

در ضمن هیچ وقت نقطه ضعف به این جور آدما نده

2731
ب روی خودت نیار وقتی یکی داره تلاش میکنه اذیتت کنه ب روی خودت نیار از صدتا فحش بدتره براش خونشم نرو ...

اخه اگه فک کنه نفهمیدم پررو ترمیشه باید ی تیکه ای چبزی بندازم ک بفهمه فهمیدم  ، مثلا بکم مامان دیگه تون ماهی درست تمیکنی؟ خوبه؟؟چی بگم

عزیزم همونجا ک شنیدی پشت سرت حرف زده دقیقن به همونا بگو که مادر شد هر من ب عمد با من این کارا رو میکرده بگو من زرنگ تر از این حرفا هستم فقط چون بزرگتره احترام سن و سالش میکنم بگو تمام حرفای تو رو ب گوشش برسونن

خدایا شکرت راضی ام ب رضای تو 
2740

اون خواهرشوهرت منو یاد دخترخاله کوچیکم انداخت

مامانش با زن داداشم زیاد راجب من و عیب هام صحبت میکنن...اون کوچولو هم زیاد سوتی میده😁مثلا یبار اومد گفت تو همش ادعا میکنی که میخوای درس بخونی...اخه بچه کوچیک چرا باید اینا رو بگه....یبار گفت میدونی هیشکی تو رو نمیگیره آجی آذر(زن داداشم)۱۶ سالگی نامزد کرد تورو کسی نمیگیره🙂....و خییییلی چیزای دیگه..منم چند بار به روشون اوردم خاله ام میخواست بکشه بچه رو🤣یجوری میخواست جمعش کنه که نگو..من از زن داداشم توقعی ندارم ولی خب خاله ی عزیزم خاله ی هر دومون هست واقعا ناراحت میشم از دستش..اما جدیدا برام مهم نیست.‌خیلی سعی میکنن اذیت کنن منو ولی من کاری باهاشون ندارم توام برات مهم نباشه.نیاز نیست بهشون بفهمونی که متوجه اذیت و کارای بدشون میشی ..بزار تو خیال خودشون بمونن که دارن تو رو اذیت میکنن😁

...و اینکه این کاربری برای دو نفرهست....سوم اینکه برام دعا کنید به ارزوم برسم...کلی دوستتون دارم رفیقای من🧡
بگو اتفاقا منم از عمد میام مامانت تن ماهی درست کنه یه وقت عقده نشه براش😄

حالا جالب اینه بعد سه چهار با ک فهمیدم عمدی اینکارو میککه دیگه صبر میکردم ی موقع دیکه میرفتم ک شانسی غذاهای دیگه داشتن ،،

بنطرت چرا گفت نا دیروز خوردیم؟ حرص میخورد ک دیگه امروز نمیتونه درست کنه؟یا مثلا میخواس بگه ما اینو میخوریم 

اخه اگه فک کنه نفهمیدم پررو ترمیشه باید ی تیکه ای چبزی بندازم ک بفهمه فهمیدم  ، مثلا بکم مامان ...

بگو ضررداره ببین موهای دخترت همش ریخته و زیر چشاش سیاه شده یا همچین چیزی بگو غذاهای کنسروی سرطان زاست اینقدر بخاطر من جون خودتونو تو خطر نندازید

اخه اگه فک کنه نفهمیدم پررو ترمیشه باید ی تیکه ای چبزی بندازم ک بفهمه فهمیدم  ، مثلا بکم مامان ...



بگو مامان جون خيلي مهربونه و من عاشقشم، از روي خيرخواهي و خوبي فكر كردن ميتونن عادت هاي غذايي من رو تغيير بدن ولي دور از جون شما همون طور كه ذات بد آدما درست نميشه عادت غذايي هم به اين راحتي درست نميشه

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687