دوماهه ازدواج كردم،ازدواج دومم شوهرم مجرد بوده،خانواده همسرم خيلي عجيبن،مادر شوهرم از همه حرفي ناراحت ميشه با هيچكس رابطه خوبي نداره،
جاريم خيلي بيريخته ده ساله عروسشونه اصلنم به خودش نميرسه،ولي خيلي براي خانواده شوهرم حرف مياره و همش در حال غيبت كردنه!الانم كه بعد ده سال بارداره خفمون كرده از بس پز ميده! باهام حس رقابت داره!من نه اهل غيبتم نه رقابت.ولي اون خيلي براي خانواده شوهرم مخصوصا مادر شوهرم عزيزه،
من خيلي اضطراب دارم و اصلا اعتماد به نفس ندارم
نميدونم چطور رفتار كنم دشمنم نشن.