رشته ای که میخواستم دانشگاهی که دوست داشتم با وجودی که خیلی دور از دسترس بود و همت زیادی پشتش میخواست به دست اوردم
میخواستم مستقل بشم تو ۱۹ سالگی با وجودی که پدرم توانایی تامین رفاهم رو داشت کار انجام میدم خرجامو کم کم جدا کردم
تو اطلاعات مطالعه تو دوست یابی تو جذب محبت تو جذابیت های ظاهری و باطنی برای بقیه هیچ ایرادی نیست وعالیم
خانوادمم عالی چه اخلاقی چه فرهنگی چه تحصیلات چه مالی
اما دریغ از ذره ای خوشحالی
حس میکنم کافی نیستم
نمیتونم بخندم اصلا
باورت نمیکنی اگه بگم لبخندم نمیتونم بزنم