سلام دوستان، دو روز پیش پدر شوهرم زنگ زدن ک شناسنامه هاتونو بیارین میخوام وام مسکن بگیرم تو روستا خونه بسازم، دیگه ب ما نگفتن ک اگه الان این وامو بگیرم بعدا ب شما وام مسکن نمیدن، آخه ما خونه نداریم و بعدا ممکنه بخوایم بسازیم، خلاصه دیشب یکی از اقوام بهمون گف ک نمیتونین وام بگیرین اگه ایشون این وامو بگیرن، منم ب شوهرم گفتم ک بهشون بگو خودمون بعدا لازم داریم و گف باشه، ولی الان زنگ زده میگه بابامو بردم بانک واسه وام😑خیلی از دستش ناراحت شدم بهش گفتم من راضی نیستم گف اصلا ب تو مربوط نیس، حالم اصلا خوب نیس نمیدونم چرا اصلا ب فکر آینده نیست😔
اییقد بدم میادداز خونواده هایی ک فکر بچشون نیستن یا فرق میزارن بین بچه هاشون
خوش قلب ترین آدما اونایی ک نگران تاثیر حرفاشون رو قلب بقیه ان... از خودت، خندیدنات، برق چشمات، آرزوهات،ازخوشبخت بودنت مواظبت کن، زندگی ینی همین چیزای خیلی ساده،، امیدوارم اونقدرحالت خوب باشه ک وقتی یکی حالتو پرسیدمثل حافظ بگی:عیش مدام است از لعل دلخواه، کارم ب کام است الحمدلله...
عجب ...... من پارش میکردم😒😒😒😒😒😒 پس بهش بگو تا ۳سال آینده باید یه خونه برام بخری اگه ز ...
ما تو زیرزمینشون زندگی میکنیم، شوهرم فک میکنه تا آخر عمرش همین جا باید زندگی کنه هرچی بهش میگم چن وقت دیگه ک برادرات سهمشونو از خونه میخوان باید ازاینجا بریم میگه تا اون موقع یه فکری میکنم