يهو شوهرم زد به سرش كه شمال ويلا بگيره چرا؟ چون مامانش دوس داره
هر وقت ما تكون بخوريم بايد بريم شمال با خانواده شوهرم
منم كه كمك آشپزم هي بادمجون سرخ كن پياز خورد كن 😑
بعد هي بايد جارو دستم باشه كه مبادا يه دونه از موهام رو زمين باشع كه پدر شوهرم بدش مياد
الان ٢ روزه اومديم دست به هيچي نزدم شوهرمم گفت كار نكن اشكال نداره اومديم مسافرت مهم نيست ولي چون لج كردي حالتو ميگيرم 🤨🤨🤨 منم همش تو اتاقم حوصله هيچكدومشونو ندارم
شعور و شخصيت ندارن يكبار مامان باباي خودم نيومدن اينطوري