میدونم عزیزم درحقش کوتاهی کردیم فقط خوبیش به اینه که باباش فوق العاده بهش بها میده و جونشو براش میده یعنی وقتی از سرکار میاد دیگه کلا خونه براش بهشت میشه و دیگه منم یه نفسی میکشم. خودمم دارم سعی میکنم دیگه آرامشمو حفظ کنم هرچند با دوتا بچه و نداشتن استراحت سخته ولی امیدوارم خداکمکم کنه
هیچی چون یکیه دعواش نمیکنم اگرم دعواش کنم بعد عذاب وجدان میگیرم میگم خاک تو سرم بقیه دوتا سه تا بچه دارن چقد خوش اخلاقن من چرا سر یه دونه بچه داد بزنم؟
صبحا زودتر پامیشن درس بخونم خانوم اذیت نکنه بیدار میشه اذیت میکنه توی روزم نمیذاره خیلی حرص میخورم سر این قضیه
عزیزم من خودم دوتا بچه دارم و بچه های شیطون زیاد دیدم 😊 درسته که بعضی بچه ها ذاتا شیطون ترن ولی این والدین هستن که قانون هر خونه رو میسازن و اونا هستن که باید یاد بگیرن کجا به بچه ازادی بدن کجا نه بگن . وگرنه نتیجه میشه همینایی که اینجا می بینید بچه های لجباز و مضطرب و والدین مستاصل
عزیزم همه بچه ها یکی نیستن همه اینایی ک گفتی رو رعایت میکنم ولی شاید دوقلو ندیدی ک تا بیای ب یکی قانع کنی اون یکی خونه رو ترکونده باشه
خونم کابینتی دارم ک مخصوص بچه هاس شکستنی و خطرناک نیستش ولی بچه ای ک میاد این یکی ها رو باز میکنه رو چ میشه کرد هزار بار با زبون خوش گفتم ترسوندم چسب زدم نمیشه
با هر چی بازی میکنن الا اسباب بازی هاشون
فک نمیکنم بچه ب این شیطونی دیده باشی
فدات شم کاملا شرایطت قابل درکه دوتابچه کوجیک ک هرکدومشون ی نفروبه تنهایی برا سرویس دادن میخوان،ولی خب دیگه الان باید باشرایط کناربیاین و ازوجود این دوتا هدیه خدا لذت ببرین،سخته ولی میگذره زنده باشن الهی
هر کاری کنی بدتر ادامه میدن میزارم یکم اروم شه بعد که گریه کرد شروع میکنم بازی کردن باهاش
ولی خب حرص در بیارن دیگه
بهش بگید کابینت و اشپزخونهمحل پختن غذاست نه جای بازی. .تو فقط میتونی با اسباب بازی های خودت بازی کنی ...وسایل کابیت رو برای غذا خوردن استفاده میکنیم نه بازی .!!!!!بعدم اگه کوچیکهبغلش کن ببر اتاق ،اگه بزرگ تره دستش رو بگیر ببر اتاق ...با وسایل اسباب بازیش بازی کنید با هم ...(اگر دختره. احتمالا اسباب بازی سرویس اشپزخونه و قوری کتری اینا داره ..بهش بگو با اینا بازی کنه ...شکا کثلا برو اتاقش مهمونی ..اینطوری ذهنش زو منحرف کن ..ولی بنظرم با بچهمنطقی صحبت کنی متوجه میشه ...لوس صحبت کنی ،اونم ادا اصول در میاره ...(البته منظورم همیشه است...ما یک فامیل داشتیم بچش کوچیک بود هر چی میخواست با گریه کردن باید با دعوا بهش میدادن ...هر وقت مامانش بچه رو میگذاست خونه ما ،خودش کار داشت میرفت (کم پیش میومد ولی میشد دیگه)خواهرم ک درس داشت ..من با بچه سرگرم میشدم ...مثلا میخواست شلوغ کاری کنه ،من بهش میگفتم بیا با هم نقاشی بکشیم مثلا درمورد چیزی که تو دوست داری ،اونم مثلا میگفت خانواده ...حوراکی میخواست می اوردم خودم پوست میگرفتم قاچ میکردم. چنگال میگذاشتم با هم مرتب و تمیز میخوردیم .انقدر حرف گوش کن میشد ،مامانش باورش نمیشد ...فقطم جدی و مهربون برخورد میکردم .
