2777
2789

داستان ازینجا شروع میشه

۸سال پیش شوهر من اعتیاد داشت ب هرویین 

چند ماهی با یه آقایی رفیق شد که اونم مثل خودش😑.خاک بر سرش.خلاصه زن این آقا یه روز زنگ زد ب گوشی شوهرم من برداشتم گفت بگو چی از جون ما میخواین برا چی میاد دنبال شوهرم میرن خونه میگیرین مواد کشیدن .داد بیدادکرد .منم ی چیزایی از شوهرم میدونستم .اشک اومده بود تو چشمام 

گفتم محمد چرا اینجوری شدی .چرا این چیزا رو مصرف میکنی بفکرم بچمون باش.

پدر مادر شوهرم نمیدونستن .وقتی فهمیدن سری اومدن تهران و شوهرم بردن کمپ(اینم بگم شوهر من آدم لات و بیکاری نبوده.ساختمون ساز بود و موقعیت اجتماعیمون یه چیزی شبیه عالی .

بعد ۳ ماه ترک دیگه دور مواد خط کشید.

اون آقا هم ما ازش خبر نداشتیم.

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خا#  

یک دفعه عرق‌کرده از خواب می‌پریم و می‌بینیم همه‌‌ی چیزهایی که توی این سال‌ها دیدیم کابوس بوده و هنوز سال هفتاد و هشته. صبح توی مدرسه خوابمون رو تعریف می‌کنیم و بغل دستی‌مون خمیازه می‌کشه و می‌گه ول کن این چرت و پرت‌هارو، دیشب سریال روزگار جوانی رو دیدی؟!⬅(موافقی یه سر به پیجم بزنی؟😻elqueno1367)
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز